جدول جو
جدول جو

معنی هشتوکان - جستجوی لغت در جدول جو

هشتوکان
(هََ)
دهی است از بخش شوسف شهرستان بیرجند دارای 149 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پرنده ای میوه خوار ویژۀ نواحی گرم امریکا با منقار بزرگ و پهن و پرهای رنگین، در علم نجوم صورتی فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشتوان
تصویر پشتوان
پشتیبان، پشت وپناه، تکیه گاه
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
دهی است از بخش کهنوج شهرستان جیرفت دارای 200 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و خرماست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی جزو دهستان جاسب بخش دلیجان شهرستان محلات. کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 448 تن. آب آن از 2 رشته قنات و محصول آنجا غلات، فندق، گردو، بادام، انگور و شغل اهالی زراعت، قالیچه بافی و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان لار دارای 129 تن سکنه. آب آن از قنات و چاه و محصول عمده اش غله، خرما و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش صومای شهرستان ارومیه دارای 190 تن سکنه. آب آن از رود بردوگ و محصول عمده اش غله و توتون و صنعت دستی مردم جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هشتم. منسوب به هشت. (ناظم الاطباء). رجوع به هشتگانه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ ءَ)
دهی است از طسوج ابرشتجان. (تاریخ قم ص 114)
لغت نامه دهخدا
(دَشْتْ)
ناطر. ناطور. (ملخص اللغات). دشتبان
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام قریه ای است از قرای بخارا. (از معجم البلدان). موضعی است به بخارا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ لَ تَ)
دهی است از بخش کامیاران شهرستان سنندج دارای 214 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و توتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هََ کِ)
دهی است از دهستان مرودشت از بخش زرقان شهرستان شیراز دارای 451 تن سکنه. آب آن از رود خانه سیوند و محصول عمده اش غله و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
نام پادشاهی بوده از پادشاهان طبقۀ کرکری آذربایجان. (از انجمن آرا). مصحف وهسودان نام پدر ابومنصور شرف الدین مملان بن وهسودان است. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به وهسودان شود
لغت نامه دهخدا
(هََ پَ)
دهی است از بخش طیبات شهرستان مشهد که در سه هزارگزی مرز ایران و افغانستان قراردارد. دارای 132 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در عراق عجم و در دومنزلی اصفهان واقع گشته و بتذکر ابن بطوطه آبها و باغ و بوستانهای فراوان دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 972)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
جایگاهی است در شعر امروءالقیس. (از معجم البلدان)
موضعی است به بحرین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هشتگان
تصویر هشتگان
منسوب به هشت، هشتگانه: (داوراقلیم پنجم هشتم انجم کزوست هفت کشور چون بهشت هشتگان آراسته)
فرهنگ لغت هوشیار
هر بنایی که برای استحکام بنای دیگر بدو پیوندد شمع شمعک پشتییبان پشتیوان، چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود، تکیه گاه، معین یاور مددکار حامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توکان
تصویر توکان
فرانسوی نکرنگی از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوکان
تصویر شوکان
فرانسوی بر خورنده زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هریوکان
تصویر هریوکان
جمع هریوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتوان
تصویر پشتوان
((پُ))
پشت و پناه، پشتیبان
فرهنگ فارسی معین
بتکان
فرهنگ گویش مازندرانی