- هشت
- بعد از هفت، عدد «۸»
معنی هشت - جستجوی لغت در جدول جو
- هشت ((هَ))
- عدد اصلی بین هفت و نه (8)
هشت کسی گرو نه بودن: کنایه از درآمد کم و هزینه زیاد داشتن
- هشت
- Eight
- هشت
- osiem
- هشت
- восемь
- هشت
- вісім
- هشت
- שמונה
- هشت
- delapan
- هشت
- ثمانيةٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اجازه دادن
آنچه در مرتبۀ هشت واقع شده
فروگذاشته، گذاشته شده، طلاق
رها کردن، فرو گذاشتن، گذاشتن
هلیدن
هلیدن
راهرو سقف دار هشت ضلعی که در جلو در ورودی خانه ساخته می شد
راهرو مسقف دار هشت ضلعی یا مدور که در جلو در ورودی خانه ساخته شود
گذاشته رهاکرده، ترک کرده
گذاشتن، نهادن
عدد ترتیبی برای هشت، درمرتبه هشت: (باب هشتم درلطایف اشعارآل طاهر)