جدول جو
جدول جو

معنی هزیره - جستجوی لغت در جدول جو

هزیره(هَُ زَ رَ)
مصغر هزره، یعنی سخت کسلمند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هزاره
تصویر هزاره
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، لقب کوت از سرداران رومی سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
خرج، آنچه در ازای رسیدن به مطلوبی تحمل می شود یا از دست می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غزیره
تصویر غزیره
غزیر، ناقۀ پرشیر، چشمۀ پرآب، چشم اشک بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جزیره
تصویر جزیره
قطعه زمینی در وسط دریا که از هر طرف، آب آن را احاطه کرده باشد، آداک، اداک، آدک، آبخو، آبخوست، آبخست، جز، گنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هزاره
تصویر هزاره
دورۀ هزارساله، مراسمی که به مناسبت هزارمین سال تولد یا درگذشت کسی برپا شود، گروهی سپاهی متشکل از هزار نفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزیره
تصویر گزیره
چاره، علاج
فرهنگ فارسی عمید
قطعه زمین جدا و منقطع میان دریا که از هر طرف آب آنرا احاطه کرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غزیره
تصویر غزیره
پر شیر ماده، پر آب چاه و چشمه، بسیار اشک چشم مونث غزیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزیره
تصویر گزیره
چاره علاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجیره
تصویر هجیره
نیمروز، سختی گرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
خرج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزیمه
تصویر هزیمه
هزیمت در فارسی کال شکست ونیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به هزار (1000) هزارسال پس ازتاریخ معین، جشنی که درهزارمین تولد یابه یادبود هزارمین سال وفات کسی برپاکنند، هزاره فردوسی هزاره بیرونی هزاره ابن سینا، دوره هزارساه الف: (اینجا بجدول اندرادوار کواکب اندرکلب نهادیم چنانکه هندوان دارند نه چنانک بزیجهای مردمان ماست و نیز باآن هزاره نهادیم که بومعشرازپارسیان حکایت کرده است)، جمع هزارگان هزارها، واحدنظامی مرکب ازهزارتن سرباز. قسمتی ازدیوارکه مابین زمین و اطاق وطاقچه واقع شده، ازاره، فواره ای که مانندابریق است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هریره
تصویر هریره
ناپسندی بچه گربه، گل آذین نگینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزاره
تصویر هزاره
((هِ رِ یا رَ))
قسمتی از دیوار که مابین زمین اطاق و طاقچه واقع شده، فواره ای که مانند ابریق است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزاره
تصویر هزاره
((هِ رِ))
هزارمین سال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
((هَ نِ))
خرج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزیره
تصویر گزیره
((گُ رِ))
چاره، علاج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جزیره
تصویر جزیره
((جَ رِ))
آبخوست، قطعه زمینی که گرداگرد آن را آب فرا گرفته باشد، جمع جزایر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزیمه
تصویر هزیمه
((هَ زِ مَ))
چاه، چاه پر آب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جزیره
تصویر جزیره
آبخوست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
خرج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
Costliness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
coût
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
Kosten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
लागत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
costo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
koszt
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
kosten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
вартість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
стоимость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
costo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
custo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هزینه
تصویر هزینه
খরচ
دیکشنری فارسی به بنگالی