معنی غزیره - فرهنگ فارسی عمید
معنی غزیره
- غزیره
- غزیر، ناقۀ پرشیر، چشمۀ پرآب، چشم اشک بار
تصویر غزیره
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غزیره
غزیره
- غزیره
- پر شیر ماده، پر آب چاه و چشمه، بسیار اشک چشم مونث غزیر
فرهنگ لغت هوشیار
غزیره
- غزیره
- تأنیث غزیر. رجوع به غزیر شود، بسیارشیر ازناقه و جز آن. ج، غِزار. (منتهی الارب). اشتر بسیارشیر. (مهذب الاسماء). الکثیرهالدّر. (اقرب الموارد) ، بسیارآب از چاه و چشمه. (منتهی الارب) : الغزیره من الاَّبار و الینابیع، الکثیرهالماء. (اقرب الموارد) ، چشم بسیاراشک. (منتهی الارب) : الغزیره من العیون، الکثیرهالدمع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
جزیره
- جزیره
- قطعه زمین جدا و منقطع میان دریا که از هر طرف آب آنرا احاطه کرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
غدیره
- غدیره
- پاره گیاه، گیسوی بافته پاره ای از گیاه، جمع غداران، گیسوی بافته ذوابه، جمع غدائر (غدایر)
فرهنگ لغت هوشیار