جدول جو
جدول جو

معنی هزهزه - جستجوی لغت در جدول جو

هزهزه
(قَ زَ مَ)
برانگیختن فتنه و شورش و جنگ میان مردم، خوار و رام گردانیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، جنبانیدن. (منتهی الارب). حرکت دادن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَُ هَُ)
آب بسیار و روان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، بئر هزهز، چاه دورتک. (منتهی الارب). چاه عمیق. (از اقرب الموارد) ، نهر هزهز، جوی جنبان. (منتهی الارب). که موج زند از صافی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَُ زَ هَِ)
آب بسیار و روان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، صاف از آب و شمشیر: ماء هزهز و سیف هزهز، صاف. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
زه زه گوینده ظفرین گوی: پرویز ملک چون سخن خوب شنیدی آنرا که سخن گفتی گفتیش که: هان زه پرویز گرایدون که در ایام تو بودی بودی همه الفاظ ترا جمله مزهزه. (منوچهری) توضیح دزی گوید: (تحسین کردن) زهزه مزهزه (رنگ درخشان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزهزه
تصویر مزهزه
((مُ زَ زِ))
زه زه گوینده، آفرین گوی
فرهنگ فارسی معین
نام باستانی رودخانه ی هراز
فرهنگ گویش مازندرانی