هزارلا، قسمت سوم معدۀ حیوانات نشخوار کننده که غذا پس از آنکه حیوان آن را دوباره جوید و فرو داد داخل آن می شود. درون هزارلا برجستگی های تیغه مانندی وجود دارد و از آنجا غذا وارد شیردان می شود، هزارتوی، هزارخانه
هزارلا، قسمت سوم معدۀ حیوانات نشخوار کننده که غذا پس از آنکه حیوان آن را دوباره جوید و فرو داد داخل آن می شود. درون هزارلا برجستگی های تیغه مانندی وجود دارد و از آنجا غذا وارد شیردان می شود، هزارتوی، هزارخانه
دهی است از بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. جلگۀ معتدل و دارای 148 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غله، پنبه و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. جلگۀ معتدل و دارای 148 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غله، پنبه و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان که 1271 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه محلی و محصول آن غله، پنبه، گردو، انار و زیتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان که 1271 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه محلی و محصول آن غله، پنبه، گردو، انار و زیتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
هزاردستان. (انجمن آرا). بلبل. عندلیب. هزار. هزاران. (یادداشت به خط مؤلف). و او را هزارآواز هم میگویند. (برهان) : تا هزارآوا از سرو برآرد آواز گوید او را مزن ای باربد رودنواز. منوچهری. بر گل نظم چون هزارآوا تا گه صبح می سرایم من. مسعودسعد. صفیر صلصل و لحن چکاوک و ساری نفیر فاخته و نغمۀ هزارآوا. خاقانی. رجوع به هزارآواز و هزاردستان شود
هزاردستان. (انجمن آرا). بلبل. عندلیب. هزار. هزاران. (یادداشت به خط مؤلف). و او را هزارآواز هم میگویند. (برهان) : تا هزارآوا از سرو برآرد آواز گوید او را مزن ای باربد رودنواز. منوچهری. بر گل نظم چون هزارآوا تا گه صبح می سرایم من. مسعودسعد. صفیر صلصل و لحن چکاوک و ساری نفیر فاخته و نغمۀ هزارآوا. خاقانی. رجوع به هزارآواز و هزاردستان شود
شکنبۀ گوسفند و جز آن که گیپادر آن انداخته طبخ می کنند، و آن خانه های بسیار دارد، و آن را هزارخانه هم گویند. (آنندراج). و به عربی رمانه خوانند. (برهان). سی تو. هزارلا. هزارخانه. (حاشیۀ برهان چ معین). رمانه. (از السامی فی الاسامی)
شکنبۀ گوسفند و جز آن که گیپادر آن انداخته طبخ می کنند، و آن خانه های بسیار دارد، و آن را هزارخانه هم گویند. (آنندراج). و به عربی رمانه خوانند. (برهان). سی تو. هزارلا. هزارخانه. (حاشیۀ برهان چ معین). رمانه. (از السامی فی الاسامی)