- هری
- کنور انبار گندم چون خواهندکسی را بخواری بیرون کنند این لفظ رابرزبان رانند: (هری برو معزولی)، آوازخنده: (هری بریشمون خندید) آوازپنهانی دل درحالت ترس و نگرانی (دلم هری ریخت) یا هری (تو ریختن دل)، اضطراب ونگرانی شدید و ناگهانی را میرساند. این ترکیب به صورت (خری پایین ریختن دل) نیز استعمال می شود اماخودکلمه (هری) برای هرنوع سقوط ناگهانی وشدید ممکن است استعمال شود کامیون پراز آجرچپه شد وآجرهاهری ریخت پایین. یا هری (زدن بخنده)، هرهرخندیدن، گاهی بصورت کلمه تحقیربرای راندن وبیرون کردن اشخاص به کارمیرود
معنی هری - جستجوی لغت در جدول جو
- هری ((ه))
- شهر هرات
- هری ((هُ رّ))
- آواز پنهانی دل در حالت ترس و نگرانی
- هری ((هِ رُِ))
- چون خواهند کسی را به خواری بیرون کنند، این لفظ را بر زبان رانند، آواز خنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسیکه منکر وجود خدا باشد
مرز شیک (مقاربتی)
ساکن شهر، شهر نشین
کسی که منکر وجود خداست و معتقد است دنیا ازلی و ابدی است، صانعی ندارد و پس از زندگی در این دنیا، حشر و معاد نخواهد بود
هنگام ظهر میانه روز. پس گوش انداخته از یاد برده پشتی
اضطراری و جبری
منسوب به مهر محبتی، نوعی ازچنگ: مهری یکی پیر نزار آوا بر آورده بزار چون تند اندر مرغزار جانی بهر جا ریخته. (خاقانی)، نامی است از نامهای زنان. منسوب به مهر، کیسه مهر برنهاده، قطعه ای گل خشکیده که ازخاک کربلا و نجف آرند و شیعه آنرا بهنگام نماز سجده گاه خود سازند، قطعه سنگ کلوخ چوب یا برگ که شیعه بهنگام نماز سجده گاه سازند
Municipal
муниципальный
kommunal
міський
miejski
municipal
municipale
municipal
municipal
gemeentelijk
नगरपालिका
بلديٌّ
עירוני
belediye
ya jiji
เทศบาล