جدول جو
جدول جو

معنی هرگیز - جستجوی لغت در جدول جو

هرگیز
هیچوقت هیچگاه ابدا، مقابل همیشه پیوسته: (وهرگز تیراو (الب ارسلان) ازگشاد خطانرفتی) توضیح باین معنی درجمله منفی آید. توضیح، گاه (هرگز) درجمله استفهامی استعمال شود (فعل آن بصورت ماضی التزامی آید) : (هرگز که دیده باشد جسمی زجان مرکب بردامنش مبادازین خاکیان غباری) (حافظ) (یعنی: هیچوقت کسی دیده است)، گاهی زمانی باری: (گر رود هرگز برلفظ تو مدح ملکی باز گردد بتو آن مدح چو از کوه صدا) (مختاری) (شد خط عمرحاصل گرزانکه باتومارا هرگزبعمرروزی روزی شودوصالی) (حافظ)، همیشه دایم: (دزی کان جای دیوان بود هرگز چرا بردند حورم را درآن دزک) (ویس ورامین) توضیح باین معنی درجمله مثبت آید، چه زمان ک چه وقت ک (درجمله استفهامی می آید) : (هرگز بکجاروی نهاد این شه عادل باحاشیه خویش وغلامان سرایی الاکه بکام دل اوکردهمه کار این گنبد پیروزه وگردون رحایی) (منوچهری) یابعدازهرگز. بعدازمدتی بسیارطولانی: (بعدازهرگز امروز بدیدن ماآمده یی آن هم نیامده میخواهی بروی ک) یا هرگزسیاه. هرگز (منتهی موکدتر و تحقیرآمیزتر) : (میخواهم هرگزسیاه این کاررابرای من انجام ندهی خ)
تصویری از هرگیز
تصویر هرگیز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرگزی
تصویر هرگزی
((هَ گِ زِ))
همیشگی، ابدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرگزی
تصویر هرگزی
همیشگی، ابدی، برای مثال ای طمع کرده ز نادانی به عمر هرگزی / با فزونیّ و کمی مر هرگزی را کی سزی؟ (ناصرخسرو - ۴۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرگز
تصویر هرگز
ابداً
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هرگز
تصویر هرگز
هیچ وقت، هیچ گاه، ابداً، گاهی، وقتی، همیشه، دائم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرگز
تصویر هرگز
هیچوقت، ابداً، بهیچوجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرگز
تصویر هرگز
((هَ گِ))
اصلاً، ابداً
فرهنگ فارسی معین