اهورامزدا روز اول از هر ماه خورشیدی روز پنجشنبه که گفته اند آن روز به ستارۀ مشتری تعلق دارد سیّارۀ مشتری، در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، سعد اکبر، اورمزد، ژوپیتر، زاووش، قاضی فلک، سعد السّعود، زاوش، قاضی چرخ، برجیس، زوش، زواش
اهورامزدا روز اول از هر ماه خورشیدی روز پنجشنبه که گفته اند آن روز به ستارۀ مشتری تعلق دارد سَیّارِۀ مُشتَری، در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، سَعدِ اَکبَر، اورمَزد، ژوپیتِر، زاووش، قاضیِ فَلَک، سَعدُ السُّعود، زاوُش، قاضیِ چَرخ، بِرجیس، زَوَش، زَواش
نام روز اول است از هر ماه شمسی و نیک است در این روز سفر کردن و جامۀ نو پوشیدن و نشاید وام دادن. (برهان). از نظر ریشه با اهورامزدا، ارمز، ارمزد، اورمزد، هورمز، هورمزد، و هرمزد یکی است. (از حاشیۀ برهان چ معین) : سر سال نو هرمز فرودین بیامد بر شاه ایران زمین. فردوسی
نام روز اول است از هر ماه شمسی و نیک است در این روز سفر کردن و جامۀ نو پوشیدن و نشاید وام دادن. (برهان). از نظر ریشه با اهورامزدا، ارمز، ارمزد، اورمزد، هورمز، هورمزد، و هرمزد یکی است. (از حاشیۀ برهان چ معین) : سر سال نو هرمز فرودین بیامد بر شاه ایران زمین. فردوسی
دهی است از بخش ماهان شهرستان کرمان واقع در 30 هزارگزی جنوب ماهان و 15 هزارگزی راه شوسۀ بم به کرمان، با 205 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. مزرعۀ شوروئیه جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش ماهان شهرستان کرمان واقع در 30 هزارگزی جنوب ماهان و 15 هزارگزی راه شوسۀ بم به کرمان، با 205 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. مزرعۀ شوروئیه جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام رود خانه بزرگ و معروفی است در شمال ایران که به دریای خزر میریزد. از درۀ لار در شمال تهران از ارتفاع 2800 گز از سطح دریا سرچشمۀ میگیرد و در قسمتهای بالا به رود لار موسوم است. هراز پس از گذشتن از دره های پر پیچ و خم به پلور میرسد و در جنوب و مشرق دماوند قوسی تشکیل داده و از شهر آمل می گذرد. مهمترین شعبه هراز رود نور است. طول مسیر رودخانه در حدود 150 هزار گز و در نقاط مختلف بر روی آن پل هایی ساخته شده و مهمترین آنها پل سنگی آمل است در این رود ماهی قزل آلا صید می شود. (از جغرافیای طبیعی کیهان ص 70)
نام رود خانه بزرگ و معروفی است در شمال ایران که به دریای خزر میریزد. از درۀ لار در شمال تهران از ارتفاع 2800 گز از سطح دریا سرچشمۀ میگیرد و در قسمتهای بالا به رود لار موسوم است. هراز پس از گذشتن از دره های پر پیچ و خم به پلور میرسد و در جنوب و مشرق دماوند قوسی تشکیل داده و از شهر آمل می گذرد. مهمترین شعبه هراز رود نور است. طول مسیر رودخانه در حدود 150 هزار گز و در نقاط مختلف بر روی آن پل هایی ساخته شده و مهمترین آنها پل سنگی آمل است در این رود ماهی قزل آلا صید می شود. (از جغرافیای طبیعی کیهان ص 70)
مرکب از هرگز + یاء نسبت. (حاشیۀ برهان چ معین). ابدی و لایزالی. (آنندراج) (برهان). ابدی. سرمدی. همیشگی. فناناپذیر. (یادداشت به خط مؤلف) : زمین را بلندی نبد جایگاه یکی هرگزی تیره بود و سیاه. فردوسی. ای طمع کرده به نادانی، به عمر هرگزی با فزونی و کمی، مر هرگزی را کی سزی ؟ ناصرخسرو. - ناهرگزی، ناپایدار. فناپذیر. به کنایت دنیا: اندر این ناهرگزی از بهر آن آوردمان تا بیلفنجیم از اینجا ملک و مال هرگزی. ناصرخسرو
مرکب از هرگز + یاء نسبت. (حاشیۀ برهان چ معین). ابدی و لایزالی. (آنندراج) (برهان). ابدی. سرمدی. همیشگی. فناناپذیر. (یادداشت به خط مؤلف) : زمین را بلندی نبد جایگاه یکی هرگزی تیره بود و سیاه. فردوسی. ای طمع کرده به نادانی، به عمر هرگزی با فزونی و کمی، مر هرگزی را کی سزی ؟ ناصرخسرو. - ناهرگزی، ناپایدار. فناپذیر. به کنایت دنیا: اندر این ناهرگزی از بهر آن آوردمان تا بیلفنجیم از اینجا ملک و مال هرگزی. ناصرخسرو
دهی است از دهستان شراء بخش سیمینه رود شهرستان همدان، واقع در 28000گزی شمال خاور همدان و 4000گزی شاهبداق. هوای آن سرد، دارای 108 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان شراء بخش سیمینه رود شهرستان همدان، واقع در 28000گزی شمال خاور همدان و 4000گزی شاهبداق. هوای آن سرد، دارای 108 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
هرگز. هرگیز. هیچوقت. هیچگاه. ابدا. (یادداشتهای مؤلف) : چنان نبینی تا دل نکرده کار هگرز به چوب رام شود، یوغ را نهد گردن. اورمزدی. همتی دارد بررفته به جایی که هگرز نیست ممکن که رسد طاقت مخلوق بر آن. فرخی. بزرگی و نیکی نیابد هگرز کسی کاو به بد بود همداستان. فرخی. بگذاراد و به روی تو میاراد هگرز زلتی را که نکردی تو بدان استغفار. فرخی. نیابد هگرز آن سه مهمان چهارم نه این دو کبوتر بیابد سدیگر. ناصرخسرو. من دست خویش در رسن دین حق زدم از تو هگرز جست نخواهم نشان و نام. ناصرخسرو. با آز هگرز دین نیامیزد تو رانده ز دین به لشکر آزی. ناصرخسرو. مرا نشانۀ تیر فراق کرد و هگرز کسی شنیده بباشد کمان نشانۀ تیر؟ مسعودسعد
هرگز. هرگیز. هیچوقت. هیچگاه. ابدا. (یادداشتهای مؤلف) : چنان نبینی تا دل نکرده کار هگرز به چوب رام شود، یوغ را نهد گردن. اورمزدی. همتی دارد بررفته به جایی که هگرز نیست ممکن که رسد طاقت مخلوق بر آن. فرخی. بزرگی و نیکی نیابد هگرز کسی کاو به بد بود همداستان. فرخی. بگذاراد و به روی تو میاراد هگرز زلتی را که نکردی تو بدان استغفار. فرخی. نیابد هگرز آن سه مهمان چهارم نه این دو کبوتر بیابد سدیگر. ناصرخسرو. من دست خویش در رسن دین حق زدم از تو هگرز جُست نخواهم نشان و نام. ناصرخسرو. با آز هگرز دین نیامیزد تو رانده ز دین به لشکر آزی. ناصرخسرو. مرا نشانۀ تیر فراق کرد و هگرز کسی شنیده بباشد کمان نشانۀ تیر؟ مسعودسعد
جزیرۀ... در خلیج فارس واقع است. (یادداشت به خط مؤلف). جزیره بیضی شکلی است واقع در دریای عمان به مساحت 37 هزار گز مربع که متعلق به ایران و معادن خاک سرخ آن از نظر اقتصادی مهم است. (فرهنگ امیرکبیر). در این جزیره معادن اکسید آهن یافت میشود. (از جغرافیای اقتصادی کیهان ص 43). این جزیره در 24 هزارگزی جنوب شرقی بندرعباس واقع و اراضی آن خشک و بی حاصل است. اهمیت آن بواسطۀ معادن گل سرخ و گوگرد و نمک است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 484). تقریباً در شمال جزیره لارک واقع شده و شکل آن گرد و محیطش قریب شش هزارگزی است. تپه هایی به ارتفاع 230 متر دارد و در شمال و مشرق آن جلگه ای به عرض یکهزار و پانصدگزی واقع و کوههای آن یا آتش فشان و یا نمکی است. آبادی آن در روی خرابه های شهر قدیمی هرمز بنا شده و این شهر که فعلاً آثار بسیار کمی از آن باقی است از بناهای پرتقالی ها و محل ذخایر و مال التجاره های آنها بوده و ارگ محکمی داشته است، در جنوب آن آب انبارهای وسیعی است که در موقع بهار و زمستان آنها را از آب باران پر می کنند و خرابه های دیگری نیز در جنوب جزیره دیده میشود. در سال 1507 میلادی / 913 هجری قمری آلبوکرک پرتقالی آن را متصرف شد و قلعه ای در آن بنا کرد که اطراف آن دارای خندقی بود و آن خندق اکنون پر شده و ارگ آن که بسیار محکم ساخته شده بود از اثر امواج دریا به تدریج رو به خرابی نهاد. پرتقالیها به مناسبت تصرف این جزیره اختیار خلیج رادر دست خود گرفته بودند و بدون اجازۀ آنها هیچ سفینه ای نمیتوانست به سواحل ایران بیاید. در قرن 16 میلادی هلندیها و در قرن هفدهم انگلیسها به اقیانوس هند و سواحل آن دست یافتند و شاه عباس کبیر با استفاده از رقابت آنها در سال 1622 میلادی / 1032 هجری قمری جزیره هرمزرا بتوسط والی فارس موسوم به امام قلیخان که مردی وطن پرست بود تصرف و انبارهای مال التجارۀ پرتقالیها را ضبط کرد. کشتیهای انگلیسی در این نبرد کمک زیادی به نیروهای ایران کردند. جزیره هرمز از نظر تجاری و نظامی بسیار مهم است و حقیقهً کلید تجارت سواحل ایران و عراق و عربستان بشمارمیرود و اگر روزی راه آهنهای ترکیه و عراق و سواحل مدیترانه به خلیج فارس پیوسته شود اهمیت این جزیره بیشتر خواهد شد. شاه عباس برای اینکه دست خارجی ها را ازاین نواحی کوتاه کند مرکز تجارتی جزیره را به ناحیۀ گمرو منتقل کرد و آن را بندرعباس نامید که از هر حیث برای تجارت بهتر از هرمز است. (از جغرافیای طبیعی کیهان) نام ستارۀ مشتری است. (برهان). برجیس. (یادداشت به خط مؤلف). اورمزد. در یونانی هرمس به معنی عطارد است و رومیان قدیم مشتری رارب ّالارباب میدانستند و ایرانیان هم نام اهورامزدا را بر آن نهادند. (حاشیۀ برهان چ معین) : برید لشکرش ناهید و هرمز به پیش لشکرش بهرام و کیوان. دقیقی. چه کیوان، چه هرمز چه بهرام و شیر چه مهر و چه ماه و چه ناهید و تیر. فردوسی. رجوع به هرمس شود رباطی بوده است در حدود ورامین در ناحیتی مشهور به جرم جوی که در حدود سیزده فرسنگ با دامغان فاصله داشته و بر سر راه ورامین به دامغان بوده است. (از نزهه القلوب حمدالله مستوفی چ لیدن ص 173) تنگۀ... میان خلیج فارس وبحر عمان. (فرهنگ امیرکبیر). جزیره هرمز در کنار این تنگه واقع است آب خلیج فارس در این ناحیه شورتر از نقاط دیگر است. (از جغرافیای طبیعی کیهان ص 102)
جزیرۀ... در خلیج فارس واقع است. (یادداشت به خط مؤلف). جزیره بیضی شکلی است واقع در دریای عمان به مساحت 37 هزار گز مربع که متعلق به ایران و معادن خاک سرخ آن از نظر اقتصادی مهم است. (فرهنگ امیرکبیر). در این جزیره معادن اکسید آهن یافت میشود. (از جغرافیای اقتصادی کیهان ص 43). این جزیره در 24 هزارگزی جنوب شرقی بندرعباس واقع و اراضی آن خشک و بی حاصل است. اهمیت آن بواسطۀ معادن گل سرخ و گوگرد و نمک است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 484). تقریباً در شمال جزیره لارک واقع شده و شکل آن گرد و محیطش قریب شش هزارگزی است. تپه هایی به ارتفاع 230 متر دارد و در شمال و مشرق آن جلگه ای به عرض یکهزار و پانصدگزی واقع و کوههای آن یا آتش فشان و یا نمکی است. آبادی آن در روی خرابه های شهر قدیمی هرمز بنا شده و این شهر که فعلاً آثار بسیار کمی از آن باقی است از بناهای پرتقالی ها و محل ذخایر و مال التجاره های آنها بوده و ارگ محکمی داشته است، در جنوب آن آب انبارهای وسیعی است که در موقع بهار و زمستان آنها را از آب باران پر می کنند و خرابه های دیگری نیز در جنوب جزیره دیده میشود. در سال 1507 میلادی / 913 هجری قمری آلبوکرک پرتقالی آن را متصرف شد و قلعه ای در آن بنا کرد که اطراف آن دارای خندقی بود و آن خندق اکنون پر شده و ارگ آن که بسیار محکم ساخته شده بود از اثر امواج دریا به تدریج رو به خرابی نهاد. پرتقالیها به مناسبت تصرف این جزیره اختیار خلیج رادر دست خود گرفته بودند و بدون اجازۀ آنها هیچ سفینه ای نمیتوانست به سواحل ایران بیاید. در قرن 16 میلادی هلندیها و در قرن هفدهم انگلیسها به اقیانوس هند و سواحل آن دست یافتند و شاه عباس کبیر با استفاده از رقابت آنها در سال 1622 میلادی / 1032 هجری قمری جزیره هرمزرا بتوسط والی فارس موسوم به امام قلیخان که مردی وطن پرست بود تصرف و انبارهای مال التجارۀ پرتقالیها را ضبط کرد. کشتیهای انگلیسی در این نبرد کمک زیادی به نیروهای ایران کردند. جزیره هرمز از نظر تجاری و نظامی بسیار مهم است و حقیقهً کلید تجارت سواحل ایران و عراق و عربستان بشمارمیرود و اگر روزی راه آهنهای ترکیه و عراق و سواحل مدیترانه به خلیج فارس پیوسته شود اهمیت این جزیره بیشتر خواهد شد. شاه عباس برای اینکه دست خارجی ها را ازاین نواحی کوتاه کند مرکز تجارتی جزیره را به ناحیۀ گمرو منتقل کرد و آن را بندرعباس نامید که از هر حیث برای تجارت بهتر از هرمز است. (از جغرافیای طبیعی کیهان) نام ستارۀ مشتری است. (برهان). برجیس. (یادداشت به خط مؤلف). اورمزد. در یونانی هرمس به معنی عطارد است و رومیان قدیم مشتری رارب ّالارباب میدانستند و ایرانیان هم نام اهورامزدا را بر آن نهادند. (حاشیۀ برهان چ معین) : برید لشکرش ناهید و هرمز به پیش لشکرش بهرام و کیوان. دقیقی. چه کیوان، چه هرمز چه بهرام و شیر چه مهر و چه ماه و چه ناهید و تیر. فردوسی. رجوع به هرمس شود رباطی بوده است در حدود ورامین در ناحیتی مشهور به جرم جوی که در حدود سیزده فرسنگ با دامغان فاصله داشته و بر سر راه ورامین به دامغان بوده است. (از نزهه القلوب حمدالله مستوفی چ لیدن ص 173) تنگۀ... میان خلیج فارس وبحر عمان. (فرهنگ امیرکبیر). جزیره هرمز در کنار این تنگه واقع است آب خلیج فارس در این ناحیه شورتر از نقاط دیگر است. (از جغرافیای طبیعی کیهان ص 102)
پسر اصفهبذ خورشید از پادشاهان طبرستان. (حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 431). در معجم الانساب زامباور دیده نشد و ظاهراً مؤلف حبیب السیر در نام خود او یا خاندانش اشتباه کرده است نام سردار ایرانی که با خالد بن ولید حرب کرده ودر کاظمیه کشته شد و ’اکفر من هرمز’ که در امثال عرب آمده مراد این هرمز است. (یادداشت به خط مؤلف) فرشته ای که امور و مصالح روز هرمز - یعنی روز اول هر ماه -به او تعلق دارد. (برهان). نام فرشته نیست نام خداست. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به مادۀ بعد شود
پسر اصفهبذ خورشید از پادشاهان طبرستان. (حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 431). در معجم الانساب زامباور دیده نشد و ظاهراً مؤلف حبیب السیر در نام خود او یا خاندانش اشتباه کرده است نام سردار ایرانی که با خالد بن ولید حرب کرده ودر کاظمیه کشته شد و ’اکفر من هرمز’ که در امثال عرب آمده مراد این هرمز است. (یادداشت به خط مؤلف) فرشته ای که امور و مصالح روز هرمز - یعنی روز اول هر ماه -به او تعلق دارد. (برهان). نام فرشته نیست نام خداست. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به مادۀ بعد شود
هیچوقت هیچگاه ابدا، مقابل همیشه پیوسته: (وهرگز تیراو (الب ارسلان) ازگشاد خطانرفتی) توضیح باین معنی درجمله منفی آید. توضیح، گاه (هرگز) درجمله استفهامی استعمال شود (فعل آن بصورت ماضی التزامی آید) : (هرگز که دیده باشد جسمی زجان مرکب بردامنش مبادازین خاکیان غباری) (حافظ) (یعنی: هیچوقت کسی دیده است)، گاهی زمانی باری: (گر رود هرگز برلفظ تو مدح ملکی باز گردد بتو آن مدح چو از کوه صدا) (مختاری) (شد خط عمرحاصل گرزانکه باتومارا هرگزبعمرروزی روزی شودوصالی) (حافظ)، همیشه دایم: (دزی کان جای دیوان بود هرگز چرا بردند حورم را درآن دزک) (ویس ورامین) توضیح باین معنی درجمله مثبت آید، چه زمان ک چه وقت ک (درجمله استفهامی می آید) : (هرگز بکجاروی نهاد این شه عادل باحاشیه خویش وغلامان سرایی الاکه بکام دل اوکردهمه کار این گنبد پیروزه وگردون رحایی) (منوچهری) یابعدازهرگز. بعدازمدتی بسیارطولانی: (بعدازهرگز امروز بدیدن ماآمده یی آن هم نیامده میخواهی بروی ک) یا هرگزسیاه. هرگز (منتهی موکدتر و تحقیرآمیزتر) : (میخواهم هرگزسیاه این کاررابرای من انجام ندهی خ)
هیچوقت هیچگاه ابدا، مقابل همیشه پیوسته: (وهرگز تیراو (الب ارسلان) ازگشاد خطانرفتی) توضیح باین معنی درجمله منفی آید. توضیح، گاه (هرگز) درجمله استفهامی استعمال شود (فعل آن بصورت ماضی التزامی آید) : (هرگز که دیده باشد جسمی زجان مرکب بردامنش مبادازین خاکیان غباری) (حافظ) (یعنی: هیچوقت کسی دیده است)، گاهی زمانی باری: (گر رود هرگز برلفظ تو مدح ملکی باز گردد بتو آن مدح چو از کوه صدا) (مختاری) (شد خط عمرحاصل گرزانکه باتومارا هرگزبعمرروزی روزی شودوصالی) (حافظ)، همیشه دایم: (دزی کان جای دیوان بود هرگز چرا بردند حورم را درآن دزک) (ویس ورامین) توضیح باین معنی درجمله مثبت آید، چه زمان ک چه وقت ک (درجمله استفهامی می آید) : (هرگز بکجاروی نهاد این شه عادل باحاشیه خویش وغلامان سرایی الاکه بکام دل اوکردهمه کار این گنبد پیروزه وگردون رحایی) (منوچهری) یابعدازهرگز. بعدازمدتی بسیارطولانی: (بعدازهرگز امروز بدیدن ماآمده یی آن هم نیامده میخواهی بروی ک) یا هرگزسیاه. هرگز (منتهی موکدتر و تحقیرآمیزتر) : (میخواهم هرگزسیاه این کاررابرای من انجام ندهی خ)
اهورمزدا، ستاره مشتری، روز اول ازهرماه شمسی، روزپنجشنبه. توضیح ایرانیانقبل ازاسلام بروزهای هفته مانند سامیان چندان توجهی نداشتند بمناسبت انتساب روز پنجشنبه به (مشتری) نزد سامیان این اطلاق بعمل آمده
اهورمزدا، ستاره مشتری، روز اول ازهرماه شمسی، روزپنجشنبه. توضیح ایرانیانقبل ازاسلام بروزهای هفته مانند سامیان چندان توجهی نداشتند بمناسبت انتساب روز پنجشنبه به (مشتری) نزد سامیان این اطلاق بعمل آمده