- هرگاه
- هروقت، هرزمان، (حرف، قید) اگر، چنانچه
معنی هرگاه - جستجوی لغت در جدول جو
- هرگاه
- هر زمان، هر وقت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هروقتی هرزمانی. یاهرگاهی که. هروقتی که: (وهرگاهی کزین چهاررنگ اعنی سپیدوسیاه وسرخ وزردیکی را مقدار بکاهی یابفزایی رنگ نیز برهمان قیاس بگرددبزیادت ونقصان)
جلو در، آستانه، پیشگاه
جا و محل وسیع، جای خوش
خیمۀ بزرگ، بارگاه، سراپرده، خبا، خرگه، هواری، افراس، فسطاط
خرگاه زدن: خیمه زدن
خرگاه سبز (مینا، گردان): کنایه از آسمان
خرگاه زدن: خیمه زدن
خرگاه سبز (مینا، گردان): کنایه از آسمان
جلو در، جای در، آستانه، پیشگاه، بارگاه
هرگاه، هر وقت که
یا هرگه که. هرگاه که: (هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم هرگه که یاد روی توکردم جوان شدم) (حافظ)