جدول جو
جدول جو

معنی هرگاه - جستجوی لغت در جدول جو

هرگاه
هروقت، هرزمان، (حرف، قید) اگر، چنانچه
تصویری از هرگاه
تصویر هرگاه
فرهنگ فارسی عمید
هرگاه
هر زمان، هر وقت
تصویری از هرگاه
تصویر هرگاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرگاهی
تصویر هرگاهی
هروقتی هرزمانی. یاهرگاهی که. هروقتی که: (وهرگاهی کزین چهاررنگ اعنی سپیدوسیاه وسرخ وزردیکی را مقدار بکاهی یابفزایی رنگ نیز برهمان قیاس بگرددبزیادت ونقصان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درگاه
تصویر درگاه
جلو در، آستانه، پیشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرگاه
تصویر خرگاه
جا و محل وسیع، جای خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرگاه
تصویر خرگاه
خیمۀ بزرگ، بارگاه، سراپرده، خبا، خرگه، هواری، افراس، فسطاط
خرگاه زدن: خیمه زدن
خرگاه سبز (مینا، گردان): کنایه از آسمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درگاه
تصویر درگاه
جلو در، جای در، آستانه، پیشگاه، بارگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرچگاه
تصویر هرچگاه
هرگاه، هر وقت که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرگاه
تصویر خرگاه
((خَ))
خیمه بزرگ، سراپرده، خرگه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درگاه
تصویر درگاه
((دَ رْ))
بارگاه، پیشگاه، آستانه در
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرگه
تصویر هرگه
یا هرگه که. هرگاه که: (هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم هرگه که یاد روی توکردم جوان شدم) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار