جدول جو
جدول جو

معنی هرکام - جستجوی لغت در جدول جو

هرکام
ناحیه ای است از نواحی طارم بین قزوین و بلاد دیلم. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرکام
تصویر پرکام
رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زهدان، بچّه دان، بوگان، پوگان، بوهمان، بویگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همکام
تصویر همکام
هم آرزو، دو نفر که یک مراد و مقصود داشته باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرکدام
تصویر هرکدام
هریک
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
زهدان. بچه دان. (برهان). بوکان. (جهانگیری). بوکام. (رشیدی). و صاحب فرهنگ رشیدی گوید: بخاطر میرسد که این لفظ بوکام به بای موحده و واو باشد. - انتهی. لیکن صحیح بوکان است
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نام یکی از دههاهزار جریب مازندرانست. (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی) : و از جوانب دیلمان و اشکور وطارم و خرکام کوتوالان می آمدند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
دهی است از دهستان پشتکوه سورتیجی در بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری که در 7 هزارگزی خاوری کیاسر قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 185 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و رودخانه عالیکا و محصول آن غلات و مختصری برنج است و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 124 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن که 266 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان دودانگۀ ناحیۀ هزارجریب مازندران. (از سفرنامۀ مازندران رابینو ص 122 و ترجمه آن ص 164)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
قوت و توانایی، مراد و مقصد. (برهان) (آنندراج). مراد و مقصود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه مشکان بخش نی ریز شهرستان فسا، واقع در 20 هزارگزی جنوب خاوری نی ریز. جایی است کوهستانی و معتدل و دارای 80 تن سکنه. از قنات و چشمه مشروب میشود. محصول عمده اش غلات است. شغل اهالی زراعت و قالی بافی است. مزرعۀ چنار و ده مسی جزواین قریه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
ریگ توده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ریگ بر یکدیگر. (دهار). ریگ برهم نشسته. (از اقرب الموارد) ، ابر برهم نشسته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ابرزبر یکدیگر. (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53). ابر. (دهار). ابر برهم نشسته و در قرآن است ’:الم تر ان اﷲ یزجی سحاباً ثم یؤلف بینه ثم یجعله رکاماً فتری الودق یخرج من خلاله’ (قرآن 43/24) ، ای یخرج من منافذه. (از اقرب الموارد) ، قطیعرکام، گلۀ بزرگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). قطیع رکام، ای ضخم. (اقرب الموارد) ، چیز انباشته شده در روی هم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هرکدام
تصویر هرکدام
هریک: (هرکدام ازشمابرای همکاری بیاید قبول دارم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همکام
تصویر همکام
هم آرزو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکام
تصویر رکام
بر هم انباشته، گله بزرگ، ابر انبوه
فرهنگ لغت هوشیار