جدول جو
جدول جو

معنی هرنیز - جستجوی لغت در جدول جو

هرنیز
(هَِ)
تعین و چیزی بخود سپردن باشد. (برهان). دساتیری است. (از حاشیۀ برهان چ معین).
- هرنیزمند. رجوع به هرنیزمند شود.
، تعیین و قرار دادن چنانکه گویند: مواجب فلان را هرنیز کردیم یعنی تعیین کردیم و قراردادیم. (برهان). رجوع به فرهنگ دساتیر ص 274 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هنیز
تصویر هنیز
املای دیگر واژۀ هنوز
فرهنگ فارسی عمید
پیش آمدگی باریک بالای در و پنجره شبیه حاشیه یا سایبان که از آجر یا سیمان می سازند
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
هرگز:
چه گویی کز همه حران چنو بوده ست کس نیزا
نه هست اکنون و نه باشد و نه بوده ست هرگیزا.
بهرامی سرخسی.
رجوع به هرگز شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش گاوبندی شهرستان لار دارای 428 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، صیفی و تنباکو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(هَُ نَ فَ)
دهی است از بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. دارای 252 تن سکنه، آب آن از چشمه سار و محصول عمده اش غله، سیب، شلغم، گردو، بادام و کرچک و کار دستی مردم آنجا جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هنوز. تا حال. تا اکنون. (برهان) :
که ای فر گیتی یکی لخت نیز
یکایک نبایست آمد هنیز.
فردوسی.
کسی را که درویش باشد هنیز
ز گنج نهاده ببخشیم چیز.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(هََ مَ)
صاحب تعین به لغت زند و پازند. (برهان). دساتیری است. رجوع به هرنیز و فرهنگ دساتیر ص 274 شود
لغت نامه دهخدا
برگرفته از قرناس تازی رخبام جدولی که از آجر یا سیمان در جهت خارجی ایوان بشکل پیش آمدگی باریک بالای در و پنجره مانند حاشیه یا سایبان سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرگیز
تصویر هرگیز
هیچوقت هیچگاه ابدا، مقابل همیشه پیوسته: (وهرگز تیراو (الب ارسلان) ازگشاد خطانرفتی) توضیح باین معنی درجمله منفی آید. توضیح، گاه (هرگز) درجمله استفهامی استعمال شود (فعل آن بصورت ماضی التزامی آید) : (هرگز که دیده باشد جسمی زجان مرکب بردامنش مبادازین خاکیان غباری) (حافظ) (یعنی: هیچوقت کسی دیده است)، گاهی زمانی باری: (گر رود هرگز برلفظ تو مدح ملکی باز گردد بتو آن مدح چو از کوه صدا) (مختاری) (شد خط عمرحاصل گرزانکه باتومارا هرگزبعمرروزی روزی شودوصالی) (حافظ)، همیشه دایم: (دزی کان جای دیوان بود هرگز چرا بردند حورم را درآن دزک) (ویس ورامین) توضیح باین معنی درجمله مثبت آید، چه زمان ک چه وقت ک (درجمله استفهامی می آید) : (هرگز بکجاروی نهاد این شه عادل باحاشیه خویش وغلامان سرایی الاکه بکام دل اوکردهمه کار این گنبد پیروزه وگردون رحایی) (منوچهری) یابعدازهرگز. بعدازمدتی بسیارطولانی: (بعدازهرگز امروز بدیدن ماآمده یی آن هم نیامده میخواهی بروی ک) یا هرگزسیاه. هرگز (منتهی موکدتر و تحقیرآمیزتر) : (میخواهم هرگزسیاه این کاررابرای من انجام ندهی خ)
فرهنگ لغت هوشیار
هوز، نیز همچنین بعلاوه: فاما سکنگبین بناشتابه بود وسکنگبین مربردسینه را نشاید وهنیز گفته اند که معده را ضعیف کند. توضیح از جمله مغیرات هنیز بمعنی هنوز... شاعر دری گوی باید که درین ابواب تقلید قدما نکند و در آنچ گوید از جاده دری مشهور متداول عدول جایز نشمرد
فرهنگ لغت هوشیار
((قَ))
سایه بانی که از آجر و سیمان بالای پنجره ها و درهای ساختمان می سازند، نوار باریکی از سنگ، موزاییک و مانند آن در پایین دیوار که برای پیشگیری از کثیف شدن آن نصب می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هنیز
تصویر هنیز
((هَ))
هنوز، نیز، هم چنین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرنیز
تصویر قرنیز
رخبام
فرهنگ واژه فارسی سره