جدول جو
جدول جو

معنی هرنفه - جستجوی لغت در جدول جو

هرنفه
(قَ لَ طَ)
نرم خندیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرنوه
تصویر هرنوه
دانه ای شبیه فلفل، زرد رنگ و خوش بو، بار درخت عود
فرهنگ فارسی عمید
(مُ هََ نِ فَ)
زن سست آواز و سست گریه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خِ نِ فَ)
شتر بسیارشیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خِ نَ فَ)
بار درخت عضاه. (منتهی الارب). ج، خرانف
لغت نامه دهخدا
(تَ ظَءْ ءُ)
بشمشیر کسی را زدن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کُ نَ / نُ فَ)
باریک اندام و لاغر از شتر و مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُءْ)
به شمشیر بریدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). به شمشیر زدن. (ناظم الاطباء) ، به چوبدستی زدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). باعصا زدن. (از اقرب الموارد) ، کرنف الکرانیف، برید کرانیف را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برید تنه خرما را از کرانیف. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بریدن شرناف کشت را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شرناف شود
لغت نامه دهخدا
(هََ نُ وَ)
میوۀ درخت عود است و آن کوچکتر از فلفل و به زردی مایل است. بوی عود می کند. طبیخ وی بول را براند و سنگ مثانه را بریزاند. (برهان). قرنوه. (ابن بیطار). ابوسهل گوید: فاغرۀ هندی است و صحیح آن است که:آن دانه ای است که به فارغه شباهت دارد و خردتر از وی بود. پوست او مانند فاغره شکافته شود، اما سخت تر از پوست فاغره بود... بوی او به بوی عود هندی مشابه بود. (از ترجمه صیدنه). فرنوه. رجوع به فرنوه شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ نِ عَ)
شپش بزرگ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، هرانع، هرانیع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ صَ)
رفتار هرنصانه. (منتهی الارب). مشی هرنصانه یا سرفه بر درخت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
اسفنج. (فهرست مخزن الادویه). اسفنج. رغوهالحاجین. ابر مرده. سفنج. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
اندک اندک آب آشامیدن. (منتهی الارب) ، خشک گردیدن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا