جدول جو
جدول جو

معنی هرمطه - جستجوی لغت در جدول جو

هرمطه
(قَ)
دریدن ناموس کسی را و زشت گردانیدن. (منتهی الارب) : هرمط عرضه، وقع فیه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ)
تنگ و باریک نبشتن خط، نزدیک نهادن گام. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شکافتن و دریدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ فَ)
برکندن موی کسی را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، برکندن موی راو تراشیدن. (منتهی الارب). برکندن و بریدن موی و پر را. (از اقرب الموارد) ، بی خرد گردیدن پیرزن از پیری. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، تباه گردیدن کار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَنْوْ)
گرفتن چیزی را و فراهم آوردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ طَ)
نام اعجمی دژ استواری است در جزیره صقلیه (سیسیل) که دور از دریا و بالای کوهی واقع گردیده و به سال 354 هجری قمری به دست مسلمانان گشوده شد و در آنجا سکنی گزیدند. (از معجم البلدان). موضعی است در صقلیه. (نخبه الدهر دمشقی)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
چاهی است در هرم بنی عوال در کوه غطفان از اکناف حجاز. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(هََ مَ)
یکی از هرم. (منتهی الارب). واحدهالهرم. (اقرب الموارد). رجوع به هرم شود
لغت نامه دهخدا
(هََ رِ مَ)
مؤنث هرم. ج، هرمات، هرمی ̍. (منتهی الارب) ، شیر ماده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ طَ)
میش سالخورد لاغر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، زن گول بددل. ج، هرط. (منتهی الارب). گول ترسوی ضعیف. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرمطه
تصویر قرمطه
خط زیبا و دقیق نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرمسه
تصویر هرمسه
بانگ خروش مردم داد و فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرمه
تصویر هرمه
مونث هرم ماده شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرمطه
تصویر قرمطه
((قَ مَ طَ یا طِ))
تنگ و باریک نوشتن، نزدیک نهادن گام
فرهنگ فارسی معین