جدول جو
جدول جو

معنی هرزندات - جستجوی لغت در جدول جو

هرزندات
(هََ زَ)
نام یکی از دو دهستان بخش زنوز شهرستان مرند که در شمال بخش واقع و محدود است: از شمال به جلفا، از جنوب به دهستان حومه زنوز از خاور به دیزمار باختری، از باختر به دهستان یکانات. جایی کوهستانی و ییلاقی است و از رودزنوز و چشمه ها و رودخانه های کوچک دیگر مشروب میشود. محصول عمده آنجا غله، حبوبات، سردرختی، و کار مردم زراعت و باغداری است. از یازده آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آنها جمعاً 11160 تن است. قراء عمده دهستان عبارتند از هرزند جدید، هرزند کهنه و زال. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). دارای 10 قریه و مرکز آن هرزند جدید است. (از جغرافیای سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ زِ وَ)
یا هرزنق. دهی است از دهستان مواضعخان شهرستان اهر، واقع در 17 هزارگزی جنوب ورزقان و 16 هزار و پانصدگزی راه شوسۀ تبریز به اهر. جایی کوهستانی و معتدل و دارای 234 تن سکنه است. از چشمه ها مشروب میشود و محصول عمده اش غله و کار مردم زراعت و گله داری و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). رجوع به هرزنق شود
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ)
از سرداران ایرانی معاصر اردشیر سوم هخامنشی است که پس از تسخیر مصر به حکومت آن کشور از طرف اردشیرمنصوب شده است. (از ایران باستان پیرنیا ص 1179)
لغت نامه دهخدا
(هََ زَ دِ جَ)
دهی است در 99 هزارگزی تبریز میان مرند و رال و در آنجا ایستگاه خطآهن است. (یادداشت به خط مؤلف). مردم آنجا به فارسی سخن گویند. (یادداشت دیگر). رجوع به هرزندات، هرزند جدید و هرزند عتیق و هرزند کهنه شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
ج هند. (منتهی الارب). گله های شتر. رجوع به هند شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هرزهدست
تصویر هرزهدست
آنکه بی جهت دیگری رابادست زند، آنکه بهرچیز دست مالد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرزندان
تصویر فرزندان
اولاد
فرهنگ واژه فارسی سره