جدول جو
جدول جو

معنی هردورود - جستجوی لغت در جدول جو

هردورود
(هََ دُ)
دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در 3 هزارگزی شمال باختری شاهی. دشتی است معتدل و مرطوب، دارای 275 تن سکنه. از رود خانه تالار مشروب میشود. محصول عمده اش برنج، غله، باقلا، پنبه، صیفی، ابریشم، کنف و کنجد است. شغل اهالی زراعت است. بنای امامزاده ای به نام زرین نوائی از آثار قدیم در آنجا است و روزهای عید در این محل بازار عمومی دایر میگردد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زادورود
تصویر زادورود
اولاد، فرزندان، مجموع فرزندان کسی از پسر و دختر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پردرود
تصویر پردرود
پر دعا و ثنا
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
نام رودی است که ازکوه سبلان برمیخیزد و بر سر او میگذرد و در حدود دیه کولوانه چون شورستان است شور میشود و با آب اوجان جمع شده به تبریز میرسد و به دریای شور طروج می ریزد وطولش چهل فرسنگ باشد. (نزهه القلوب چ لیدن ص 223)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه. دارای 160 تن سکنه است. آب آن از باراندوزچای. محصول آن غلات، توتون، چغندر، حبوبات و انگور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(پُ دُ)
پرثنا. پرستایش:
بشادی ز اسپان فرود آمدند
زبان و روان پردرود آمدند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان دیلمان است که در بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان واقع است و137 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام دهی است به همدان. (معجم البلدان). از بلوکات ولایت همدان، حد شمالی کوههای فرقان، شرقی پیشخوار، جنوبی حاجی لو و غربی مهربان. عده قری 72. جمعیت 20000 تن است. (از جغرافیای کیهان). دهی است از دهات همدان. (نزهه القلوب ص 72)
لغت نامه دهخدا
(مَرْوْ)
شهری است (به خراسان) با نعمت و آبادان و بر دامن کوه نهاده است و میوۀ بسیار، و رود مرو بر کران او بگذرد. (حدود العالم). موضعی به خراسان میان بلخ و مرو، و در خلافت عثمان به دست احنف بن قیس فتح شد. (یادداشت مرحوم دهخدا). شهری است نزدیک به مروالشاهجان و بین آن دو پنج روز مسافت است، و آن بر نهری عظیم قرار دارد لذا آن را بدین نام خوانده اند. این شهر از مرو دیگر کوچکتر است و اهل خراسان آن را مرّوذ تلفظ می کنند و نسبت بدان مروروذی و مرّوذی است. (از معجم البلدان). و نام دیگر آن مرغاب است. (روضه الصفا ج 3 در فصل وفات مهلب بن ابی صفره). در شمال غرجستان است و میان آن و مرو شاهجان پنج منزل است و مروالروذ از مرو شاهجان کوچکتر است و رودی بزرگ بر آن گذرد، و پنج دیه از این ناحیت است. (یادداشت مرحوم دهخدا). مروالرود. مروالروذ. مرو روذ. مروذ:
ز دشت هری تا لب مرورود
سپه بود آکنده چون تار و پود.
فردوسی.
سوی طالقان آمد و مرورود
سپهرش همی داد گفتی درود.
فردوسی.
سوی طالقان آمد و مرورود
جهان پرشد از نالۀ نای و رود.
فردوسی.
در ربیعالاّخر سنۀ سبع و ثلاثین و اربعمائه که امیر خراسان ابوسلیمان جغری بیک داود بن میکال بن سلجوق بوداز مرو برفتم به شغل دیوانی و به پنج دیه مرو الرودفرود آمدم. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 1). شب به دیه بارباب بودم و از آنجا به راه سمنگان و طالقان به مروالرود شدم سپس به مرو رفتم و در آن شغل که به عهدۀ من بود معاف خواستم. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 3).
ز ناگاه در مرورودش بکشت
از آن پس که شد روزگارش درشت.
حکیم زجاجی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(مَرْ وَ)
رود خانه مرغاب است و شهر مرو در کنار آن واقع شده است. (برهان) (آنندراج) (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
نام یکی از بخشهای شهرستان بروجرد است. این بخش محدود است از شمال به بخش سربند اراک و بخش مرکزی بروجرد از جنوب به دهستان زلقی - از خاور به بخش الیگودرز- از باختر به شهرستان خرم آباد. موقعیت طبیعی بخش: کوهستانی و هوای آن سردسیر و سالم است. آب قراء بخش از چشمه ها و قنوات تأمین می شود. محصول عمده آن غلات، پنبه، تریاک، چغندر قند و حبوبات است. این بخش از سه دهستان به نام کاغذ. ژان. حشمت آباد تشکیل شده. آبادی آن 76 و جمعیت بخش در حدود 24600 نفر است. مرکز بخش قصبۀ دوروداست. ایستگاه دورود یکی از ایستگاههای مهم بین اراک و اهواز میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
فریاد. غریو. خروش.
- هردود کشیدن، با خشم و شتاب بسوی کسی رفتن. حمله کردن همراه با فریاد و غریو. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ رَ دَ)
دهی است از دهستان ناتل کنار بخش نور شهرستان آمل واقع در 7 هزارگزی جنوب خاوری سولده. دشتی است معتدل و مرطوب و دارای 90 تن سکنه. از چشمۀ کاردگرکلا مشروب میشود. محصول عمده اش برنج است. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پردرود
تصویر پردرود
پر دعا و ثنا
فرهنگ لغت هوشیار
از مزارع دهستان چلاو آمل، از توابع ناتل کنار نور
فرهنگ گویش مازندرانی
ازتوابع بندپی بابل، از روستاهای عباس آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی