- هرجایی
- آواره، دوره گرد، هرزه گرد،
برای مثال طبع تو سیر آمد از من جای دیگر دل نهاد / من که را جویم که چون تو طبع هرجاییم نیست (سعدی۲ - ۳۶۹)
معنی هرجایی - جستجوی لغت در جدول جو
- هرجایی
- هرزه و دوره گرد
- هرجایی ((هَ))
- آواره، دوره گرد، زن بدکاره، روسپی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به (هرباب)، آنکه درانواع دانشها وفنون مهارت دارد
تشکیل، ایجاد، استقرار
حاجت نیازمندی، ضرورت، سزاواری شایستگی لیاقت، طور روش رسم، ضروری
منسوب به دریا بحری آبی: اسب دریایی
انجامی
مسیحی
اجماع
کفش راحتی. یا کفش سرپایی، کسی که ایستاده به کار پردازد (خانه شاگرد)، فاحشه روسپی، جماعی که سر پا صورت گیرد، جماع آرمش
ویژگی کسی که به فردا یا قیامت می اندیشد
مربوط به دریا، زندگی کننده در دریا مثلاً جانور دریایی
کفشی که در خانه به پا می کنند، دمپایی، به صورت ایستاده،
ویژگی بیماری که بدون بستری کردن مورد معالجه قرار می گیرد مثلاً بیمار سرپایی،
ویژگی معالجه ای که بدون بستری کردن انجام می شود مثلاً معالجۀ سرپایی،
ویژگی قسمتی در بیمارستان که در آن، بدون بستری کردن معالجه صورت می گیرد مثلاً بخش سرپایی،
ویژگی کسی که ایستاده کار کند و موقع کار نتواند بنشیند مانند پیشخدمت، خانه شاگرد و شاگرد پادو، جماعی که سر پا صورت گیرد، زناکاری، فاحشه
ویژگی بیماری که بدون بستری کردن مورد معالجه قرار می گیرد مثلاً بیمار سرپایی،
ویژگی معالجه ای که بدون بستری کردن انجام می شود مثلاً معالجۀ سرپایی،
ویژگی قسمتی در بیمارستان که در آن، بدون بستری کردن معالجه صورت می گیرد مثلاً بخش سرپایی،
ویژگی کسی که ایستاده کار کند و موقع کار نتواند بنشیند مانند پیشخدمت، خانه شاگرد و شاگرد پادو، جماعی که سر پا صورت گیرد، زناکاری، فاحشه
مربوط به فردا منسوب به فردا، بعدی آینده
پارسی تازی گشته پرگاری پرهونیک دایره یی مستدیر خط فرجای
منسوب به کهربا، مغناطیسی
گرمایی شدن، کسی که تحت تاثیر گرما قرار گرفته: بچه گرمایی شده
گنجایش: گفت اکنون چون منی ای من درآ نیست گنجایش دو من در یک سرا. (مثنوی)، توانایی گنجیدن: محبت اغیار را در باطن وی گنجایی نمیاید، توانایی قدرت
مرجانی در فارسی: بسدی وستن منسوب به مرجان: دهند اگر به نباتات آب شمشیرش همه شکافته سر برد مند و مرجانی. (وحشی بافقی) یا جزیره مرجانی. جزیره ای که از مجموع مرجانها تشکیل شود
هروقتی هرزمانی. یاهرگاهی که. هروقتی که: (وهرگاهی کزین چهاررنگ اعنی سپیدوسیاه وسرخ وزردیکی را مقدار بکاهی یابفزایی رنگ نیز برهمان قیاس بگرددبزیادت ونقصان)
نظیر بودن همانندی، تساوی برابری
کفش راحتی
((فَ))
فرهنگ فارسی معین
منسوب به فردا، آن چه که در آینده می آید، کنایه از کسی که معتقد به جهان دیگر و پاداش و کیفر در آن است
مربوط به گرما، کسی که تحت تأثیر گرما قرار گرفته
جوانی، برای مثال گرچه برنایی از میان برخاست / چون کنم حرص همچنان برجاست (نظامی۴ - ۵۶۱)
Referential, Referentially
Nautical
Thermal, Warmness
Emotional, Manic
térmico, calor
ссылочный , ссылочно