جدول جو
جدول جو

معنی هرتز - جستجوی لغت در جدول جو

هرتز
واحد اندازه گیری بسامد بر اساس سیکل در ثانیه
تصویری از هرتز
تصویر هرتز
فرهنگ فارسی عمید
هرتز
آلمانی یکان بسامد دور دم
تصویری از هرتز
تصویر هرتز
فرهنگ لغت هوشیار
هرتز
((هِ))
واحد بسامد برابر یک سیکل (دور) در ثانیه
تصویری از هرتز
تصویر هرتز
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرمز
تصویر هرمز
مشتری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هرگز
تصویر هرگز
ابداً
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارتز
تصویر ارتز
فرانسوی سنگ آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرمز
تصویر هرمز
(پسرانه)
اهورمزدا، خدای بزرگ ایرانیان، نام ستاره مشتری، نام پسر بهمن، نام پسر انوشیروان ساسانی، نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هرگز
تصویر هرگز
هیچ وقت، هیچ گاه، ابداً، گاهی، وقتی، همیشه، دائم
فرهنگ فارسی عمید
رقیق ومایع گونه ای که بتوان آنرا هرت کشید. یا هرتی بالاکشیدن (سرکشیدن)، بسرعت هرت کشیدن لاجرعه هرت کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هروز
تصویر هروز
هرروز: گارزی که همت جامه مرتفع دارد و همه روز درآب ایستد
فرهنگ لغت هوشیار
اهورمزدا، ستاره مشتری، روز اول ازهرماه شمسی، روزپنجشنبه. توضیح ایرانیانقبل ازاسلام بروزهای هفته مانند سامیان چندان توجهی نداشتند بمناسبت انتساب روز پنجشنبه به (مشتری) نزد سامیان این اطلاق بعمل آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرگز
تصویر هرگز
هیچوقت، ابداً، بهیچوجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرمز
تصویر هرمز
((هُ مُ))
نام خدا، نام سیاره مشتری، نام روز اول از هر ماه خورشیدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرگز
تصویر هرگز
((هَ گِ))
اصلاً، ابداً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرتی
تصویر هرتی
((هُ))
چیز رقیق و مایع گونه ای که بتوان آن را هرت کشید
هرتی بالا کشیدن: لاجرعه هرت کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرمز
تصویر هرمز
اهورامزدا
روز اول از هر ماه خورشیدی
روز پنجشنبه که گفته اند آن روز به ستارۀ مشتری تعلق دارد
سیّارۀ مشتری، در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، سعد اکبر، اورمزد، ژوپیتر، زاووش، قاضی فلک، سعد السّعود، زاوش، قاضی چرخ، برجیس، زوش، زواش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرز
تصویر هرز
آنچه بر اثر استفادۀ پیاپی کارکرد آن مختل شود، مثل پیچ ومهره یا چاقو، بی فایده، بی مصرف، گیاه بی مصرف که در میان گیاهان مفید می روید و به آن ها آسیب می زند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرت
تصویر هرت
بدون قاعده، بدون نظم، بدون قانون مثلاً شهر هرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرز
تصویر هرز
یاوه و بیکاره
فرهنگ لغت هوشیار
بی نظمی هرج ومرج. یا شهرهرت. -1 شهری وهمی که درآن قاعده وقانونی نیست بلکه هرج ومرج کلی درآن حکمفرماست، جایی که درآن بی نظمی وبی قانونی وهرج ومرج حکمفرماباشد نظیر دیوان بلخ: (مگر اینجاشهرهرت است ک) برای بیان صدایی که از بالاکشیدن موادمایع (یا موادغلیظ ترمانندآش) از کاسه یاقاشق دردهان برمی آید بکاررود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرز
تصویر هرز
((هَ))
یاوه گویی، ولگردی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرت
تصویر هرت
((هِ))
هرج و مرج، بی قانونی
شهر هرت: جایی که در آن بی نظمی و بی قانونی و هرج و مرج حکمفرما باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرت
تصویر هرت
((هُ))
صدایی که از بالا کشیدن مواد مایع از کاسه یا قاشق در دهان برآید
فرهنگ فارسی معین