نیک پختن گوشت را و مهرا کردن. (منتهی الارب). نیک پختن گوشت را. (تاج المصادر بیهقی). انضاج و نیک پختن گوشت را تا مهرا شود. (از اقرب الموارد) ، طعن کردن در آبروی کسی، جامه درانیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، به تیر زدن کسی را. (اقرب الموارد)
نیک پختن گوشت را و مهرا کردن. (منتهی الارب). نیک پختن گوشت را. (تاج المصادر بیهقی). انضاج و نیک پختن گوشت را تا مهرا شود. (از اقرب الموارد) ، طعن کردن در آبروی کسی، جامه درانیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، به تیر زدن کسی را. (اقرب الموارد)
شهری وهمی که در آن قانون و قاعده ای نیست: مگر شهر هرت است ؟ (یادداشت به خط مؤلف). کنایه از جایی است که در آن بی نظمی و هرج و مرج کامل حکم فرما باشد. - شهر هرت،در زبان عوام نظیر ’دیوان بلخ’ است در زبان رسمی و ادبی. (از فرهنگ عامیانه)
شهری وهمی که در آن قانون و قاعده ای نیست: مگر شهر هرت است ؟ (یادداشت به خط مؤلف). کنایه از جایی است که در آن بی نظمی و هرج و مرج کامل حکم فرما باشد. - شهر هرت،در زبان عوام نظیر ’دیوان بلخ’ است در زبان رسمی و ادبی. (از فرهنگ عامیانه)
مزرعه ای است کوهستانی از دهستان دامنکوه بخش حومه شهرستان دامغان، واقع در 36 هزارگزی شمال خاوری دامغان نزدیک طرزه و 16 هزارگزی شمال راه شوسۀ دامغان به شاهرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
مزرعه ای است کوهستانی از دهستان دامنکوه بخش حومه شهرستان دامغان، واقع در 36 هزارگزی شمال خاوری دامغان نزدیک طرزه و 16 هزارگزی شمال راه شوسۀ دامغان به شاهرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
بی نظمی هرج ومرج. یا شهرهرت. -1 شهری وهمی که درآن قاعده وقانونی نیست بلکه هرج ومرج کلی درآن حکمفرماست، جایی که درآن بی نظمی وبی قانونی وهرج ومرج حکمفرماباشد نظیر دیوان بلخ: (مگر اینجاشهرهرت است ک) برای بیان صدایی که از بالاکشیدن موادمایع (یا موادغلیظ ترمانندآش) از کاسه یاقاشق دردهان برمی آید بکاررود
بی نظمی هرج ومرج. یا شهرهرت. -1 شهری وهمی که درآن قاعده وقانونی نیست بلکه هرج ومرج کلی درآن حکمفرماست، جایی که درآن بی نظمی وبی قانونی وهرج ومرج حکمفرماباشد نظیر دیوان بلخ: (مگر اینجاشهرهرت است ک) برای بیان صدایی که از بالاکشیدن موادمایع (یا موادغلیظ ترمانندآش) از کاسه یاقاشق دردهان برمی آید بکاررود
ده کوچکی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج واقع در 30 هزارگزی باختر پاوه، کنار رودخانه سیروان (مرز عراق). جایی است کوهستانی و گرمسیر و دارای 10 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ده کوچکی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج واقع در 30 هزارگزی باختر پاوه، کنار رودخانه سیروان (مرز عراق). جایی است کوهستانی و گرمسیر و دارای 10 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)