جدول جو
جدول جو

معنی هذروف - جستجوی لغت در جدول جو

هذروف
(هَُ)
تیزرفتار. (منتهی الارب) ، سریع. ج، هذاریف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به هذاریف شود
لغت نامه دهخدا
هذروف
شتابان تند
تصویری از هذروف
تصویر هذروف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ)
بادفره که بازیچۀ کودکان از چرم مدور باشد. (ناظم الاطباء). ج، خذاریف. بادبرک. بادفره. بادفرک. فرفره. (یادداشت بخط مؤلف). چرم پاره کرده که کودکان در آن ریسمان کنند و بدو دست بکشند تا آواز کند. (فرهنگ جهانگیری) ، چوبک بادریسه. (یادداشت بخط مؤلف) ، شتابرو. تیزرو. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مرد چالاک در جنگ. (فرهنگ جهانگیری) ، گلۀ شتران، شتران جداشده از گله، برق درخشنده در ابر که از ابر جدا شود. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، گل که طفلان خمیر کرده مانند کره سازند و بدان بازی کنند. (از منتهی الارب) ، تورک آسیا که در سر قطب بود. (محمود بن عمر ربنجنی). العود الذی یوضع فی خرق الرحاالعلیا. (از تاج العروس) ، هر چیزی که پراگنده شود از چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
عیب. ج، قذاریف. (منتهی الارب) (آنندراج). منه قول ابی تمام: زیر زور عن القذاریف نور. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
اشک روان. (منتهی الارب) : ذرف الدمع، سال، فالدمع ذارف و هو ذریف و مذروف. (از متن اللغه). ذرف العین دمعها، والدمع مذروف و ذریف. (از اقرب الموارد). نعت مفعولی است از ذرف و ذرفان. رجوع به ذرف شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ رَ / هَُ)
شترمرغ سریع سبک. هزارف. هزراف. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ فُ)
ذرف. ذرفان ذریف. تذراف. اشک ازچشم رفتن. روان گردیدن سرشک. رفتن اشک و جز آن. (زوزنی). دویدن و بردویدن چیزی روان چون اشک و جز آن
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شتاب رفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خذروف
تصویر خذروف
بادریسه، تیز رو، تیرک آسیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذروف
تصویر قذروف
آهوک آک (عیب)
فرهنگ لغت هوشیار