جدول جو
جدول جو

معنی هذر - جستجوی لغت در جدول جو

هذر
سخن بیهوده و بد گفتن، بیهوده گویی
تصویری از هذر
تصویر هذر
فرهنگ فارسی عمید
هذر
(هََ ذِ)
بسیارسخن و بیهوده گوی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
هذر
(هََ ذُ)
مرد بسیارسخن و بیهوده گوی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به هذّار شود
لغت نامه دهخدا
هذر
(قَ سَ بَ)
بیهوده گفتن. (منتهی الارب). خلط کردن و گفتن آنچه را سزا نیست. (اقرب الموارد) ، سخت گرم گردیدن روز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
هذر
سخن بیهوده و بد
تصویری از هذر
تصویر هذر
فرهنگ لغت هوشیار
هذر
((هَ ذَ))
پریشان گفتن، سخن باطل گفتن، سخن بیهوده
تصویری از هذر
تصویر هذر
فرهنگ فارسی معین
هذر
((هَ ذِ))
مرد بسیار سخن و بیهوده گوی
تصویری از هذر
تصویر هذر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هور
تصویر هور
(دخترانه)
خورشید، آفتاب، خور، خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آذر
تصویر آذر
(دخترانه)
آتش، نام فرشته نگهبان آتش، نهمین ماه ایرانی، نام ماه نهم از سال شمسی، نام روز نهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هور
تصویر هور
خورشید، آفتاب، برای مثال نور گیتی فروز چشمۀ هور / زشت باشد به چشم موشک کور (سعدی - ۱۲۸)، ستاره، بخت، طالع، برای مثال ز بیژن فزون بود هومان به زور / هنر عیب گردد چو برگشت هور ی به یکبارگی تیره شد هور تو / کجا شد چنان مردی و زور تو (فردوسی - ۴/۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذر
تصویر حذر
ترسنده و با پرهیز، زیرک و هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هدر
تصویر هدر
باطل، ضایع و بربادرفته
هدر دادن: از بین بردن، ضایع کردن
هدر رفتن: از بین رفتن، ضایع شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هجر
تصویر هجر
دوری و جدایی از کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بذر
تصویر بذر
بعضی از اندام های گیاهی مانند تخم، غده یا پیاز که گیاه جدیدی از آن می روید، تخم، دانه
فرهنگ فارسی عمید
(هَُ ذَ رَ / هَُ ذُ رَ)
مرد بسیارسخن و بیهوده گوی. (منتهی الارب). هذر. هذّار. مهذار. (از اقرب الموارد). رجوع به این مدخل ها شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
شتاب رفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ ذِ رَ)
مؤنث هذر. (منتهی الارب). هیذره. مهذار. (از اقرب الموارد). رجوع به هذر شود
لغت نامه دهخدا
(هَُ رُ)
مرد شتاب سخن و سبک خدمت. (منتهی الارب). الخفیف فی کلامه و خدمته. (اقرب الموارد). رجوع به هذریان شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
سخن بسیار بسرعت گفتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
سبک گفتن سخن. (منتهی الارب) ، پرگفتن. (از اقرب الموارد) ، شتاب خواندن. (منتهی الارب). سرعت در قرائت و کلام. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ رَ ما)
بسیار بانگ و فریاد. (از منتهی الارب) : امراءه هذرمی الصخب، زن بسیاربانگ و فریادو سخت بد و خشمناک. (منتهی الارب). امراءه هذرمی الصخب، ای کثیرهالجلبه و الشر و الصخب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ ذَ)
مرد بیهوده گوی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مهذار. مهذاره. بیهوده گوی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
تیزرفتار. (منتهی الارب) ، سریع. ج، هذاریف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به هذاریف شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
بیهوده گوی بسیارسخن، مرد شتاب سخن و سبک خدمت. (منتهی الارب). رجوع به هذربان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذهر
تصویر ذهر
سیاه دندانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هذروف
تصویر هذروف
شتابان تند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذر
تصویر حذر
پرهیز کردن، اجنتاب، ترس، بیم، هراس، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
بن آسال (اصل)، ریشه زبانزدی در دانش همار (حساب) بن پایه ریشه، سیم جلب که بپادشاه دهند، عددی که در نفس خود ضرب شود (حاصل ضرب در مجذور گویند) مثلا عدد سه جذر عدد نه است و عدد چهار جذر شانزده و نه و شانزده مجذور سه و چهار. یا جذر اصم. جذر هر عددی که چون آنرا مجذور فرض کنند برای آن جذر سالم پیدا نشود چنانکه عدد ده که جذر تقریبی دارد نه حقیقی
فرهنگ لغت هوشیار
آتش نار، ماه نهم از سال شمسی، روز نهم از هر ماه شمسی، (اخ) نام ایزدی است، نامی است از نامهای زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذر
تصویر بذر
دانه، تخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هذره
تصویر هذره
از ریشه پارسی هرزه گوی یاوه درای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذر
تصویر عذر
بهانه، دست آویز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بذر
تصویر بذر
دانه، تخم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گذر
تصویر گذر
عبور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جذر
تصویر جذر
مکند
فرهنگ واژه فارسی سره