جدول جو
جدول جو

معنی هجار - جستجوی لغت در جدول جو

هجار(هَِ)
زه کمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وتر. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، گلوبند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). طوق. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (تاج العروس) ، تاج. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (تاج العروس) ، انگشتری که مردم ایران آن را نشانه میکردند. (ناظم الاطباء). انگشتری است که فارسیان آن را نشانه کرده بودند. (آنندراج) (منتهی الارب). خاتمی که ایرانیان آن را هدف و نشانه قرار می دادند. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). شاعری گوید:
ما ان علمنا ملکا
اکثر منه قره وقارا
و فارسا یستلب الهجارا. (از تاج العروس) ، ریسمانی که در خردگاه پای شتر بسته بر تهیگاه و یا به تنگ متصل به تهیگاه آن بندند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از معجم متن اللغه). رسن که خردۀ پای اشتر با زانو بندند. (مهذب الاسماء). ریسمانی که بر یک دست و یک پای شتر بندند. (از تاج العروس) (از معجم متن اللغه). گویند: ’شد بعیره بالهجار’. (از اقرب الموارد) ، ریسمان پالان شتر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
هجار
زه کمان، گلو بند، افسر
تصویری از هجار
تصویر هجار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوار
تصویر هوار
(پسرانه)
قشلاق، خیمهسلطان در قشلاق (نگارش کردی: ههوار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هاجر
تصویر هاجر
(دخترانه)
فرارکننده، مهاجرت کننده، نام مادر اسماعیل و همسر ابراهیم (ع) (معرب از عبری)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هنار
تصویر هنار
(دخترانه)
انار (نگارش کردی: ههنار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هجیر
تصویر هجیر
(پسرانه)
نام پسر گودرز از پهلوانان ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوار
تصویر هوار
آنچه از سقف یا دیوار خانه فروریزد، آوار،
صدای فروریختن سقف یا بنا، داد و فریاد، جار و جنجال
هوار کشیدن: داد کشیدن، جار و جنجال کردن
هوار زدن: داد کشیدن، جار و جنجال کردن، هوار کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنجار
تصویر هنجار
راه و روش، طرز و قاعده، راه، طریق، جاده، برای مثال ز هنجار دیگر درآمد به روم / فروماند گنج اندران مرز و بوم (نظامی5 - ۸۹۸)، کنایه از راه راست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجار
تصویر مجار
قومی از مردم مجارستان، از مردم این قوم، مربوط به مجار مثلاً سرزمین های مجار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجار
تصویر نجار
کسی که اشیای چوبی درست می کند، درودگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همار
تصویر همار
آمار، شمار، عدد و حساب، همواره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجار
تصویر حجار
حجرها، سنگها، جمع واژۀ حجر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجار
تصویر نجار
اصل و تبار، حسب
لون، رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هجیر
تصویر هجیر
نیمروز، هنگام ظهر در سختی گرما، گرمای نیمروز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجار
تصویر تجار
تاجرها، بازرگانان، بازارگانان، جمع واژۀ تاجر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فجار
تصویر فجار
فاجرها، گناهکارها، تباه کارها، نابکارها، زناکارها، جمع واژۀ فاجر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هجیر
تصویر هجیر
هژیر، پسندیده، نیکو
زیبا
جلد، چابک
زیرک، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هزار
تصویر هزار
عدد اصلی برابر با ده صدتا، عدد «۱۰۰۰»، یک ریال
نوعی بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، مرغ چمن، زندباف، صبح خوٰان، زندلاف، شباهنگ، هزاران، شب خوٰان، بوبردک، فتّال، زندواف، هزاردستان، هزارآوا، عندلیب، زندوان، بوبرد، مرغ خوش خوٰان، مرغ سحر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجار
تصویر حجار
سنگ تراش، آنکه سنگ برای ساختمان می تراشد، آنکه چیزهایی مانند مجسمه و ظرف های سنگی یا چیز هایی دیگر از سنگ می تراشد
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ هجر. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ هجر به معنی نیمروز و زوال و جز آن. (منتهی الارب). و رجوع به هجر شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ رَ)
نیکو جوان گردیدن ناقه و فزون شدن در پیه و در رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج). بانشاط شدن ماده شتر. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(هََ رِ)
جمع واژۀ هجرس. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به هجرس شود، سختی های روزگار. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). شدائد ایام. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، ریزه ترین بارانهای سرما مثل پشک. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). باران ریز در سرما مانند شبنم. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
نام محلی است در جنوب خمسه که در نقشۀ مهندس عبدالرزاق خان سرتیپ دیده میشود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عجار
تصویر عجار
خازه خوار، پهلوان کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فجار
تصویر فجار
جمع فاجر، بدکاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجار
تصویر تجار
بازرگانها، تاجرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجار
تصویر شجار
تخت روان بیمارکش، دهان بند، داغ برشتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجار
تصویر حجار
سنگ تراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهار
تصویر جهار
آشکار کردن، بلند کردن آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجار
تصویر آجار
جمع اجر بمعنی مزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پجار
تصویر پجار
پج پژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجار
تصویر مجار
فردی از قوم مجار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنجار
تصویر هنجار
قاعده، رسم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نجار
تصویر نجار
چوبکار، درودگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجار
تصویر تجار
بازرگانان، سوداگران
فرهنگ واژه فارسی سره