جدول جو
جدول جو

معنی هتیکه - جستجوی لغت در جدول جو

هتیکه
(هََ کَ)
پرده دری. (ناظم الاطباء) ، فضیحت. رسوایی. (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد. کوهستانی و معتدل. سکنۀ 232 تن. آب از رود خانه مهاباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ مَ)
گیاه ترش ریزه. (منتهی الارب). گیاه حمض ریزه. (ناظم الاطباء). گیاه خرد ترش مزه. (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(هَُ تَ رَ)
تصغیر ومؤنث هتره. (معجم متن اللغه). رجوع به هتره شود
لغت نامه دهخدا
(هَُ کِ)
گزنه. نبات النار. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هَِ شَ)
دهی است از بخش بندرگز شهرستان گرگان دارای 365 تن سکنه. آب آن از چشمۀ بلبل و چشمه های دیگرو چاه. محصول عمده اش برنج، غله، پنبه، کنجد، صیفی ومختصر نیشکر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(هَِ تَ کَ)
یکی از هتک. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به هتک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هرتیکه
تصویر هرتیکه
لاتینی تازی گشته گزنه از گیاهان گزنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هتکه
تصویر هتکه
پرده دریدگی رسوایی، پاسی از شب زهپرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیکه
تصویر تیکه
((کِّ))
تکه، هر چیز درخور و مناسب
فرهنگ فارسی معین
نامی برای زنان
فرهنگ گویش مازندرانی
پاره، صوتی در بیان خوشحالی، وصله
فرهنگ گویش مازندرانی
از بلوکات انزان استرآباد واقع در شرق بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
رشه، تکه، قسمتی از چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی