به خواب رفتن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). خوابیدن. (اقرب الموارد) (لسان العرب) (معجم متن اللغه) ، خوابیدن اندک در روز. یک لحظه خوابیدن از روز. خواب در روز هر قدرکه باشد. (معجم متن اللغه) (لسان العرب) ، اندک خوابیدن مطلقاً. خوابیدن اندک هر وقت که باشد. اسم آن: هبغه. (معجم متن اللغه) (لسان العرب)
به خواب رفتن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). خوابیدن. (اقرب الموارد) (لسان العرب) (معجم متن اللغه) ، خوابیدن اندک در روز. یک لحظه خوابیدن از روز. خواب در روز هر قدرکه باشد. (معجم متن اللغه) (لسان العرب) ، اندک خوابیدن مطلقاً. خوابیدن اندک هر وقت که باشد. اسم آن: هبغه. (معجم متن اللغه) (لسان العرب)
مورچۀ ریزه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) ، در لغت نبطی، ریزه برگی که از کشت بر زمین ریزد و قابل خوردن حیوانات باشد. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه)
مورچۀ ریزه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) ، در لغت نبطی، ریزه برگی که از کشت بر زمین ریزد و قابل خوردن حیوانات باشد. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه)
شتری که در رفتن شتاب کند و با کمک گردن رود. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) (لسان العرب). ابن اعرابی گوید: و انی لاطوی الکشح من دون ما انطوی و اقعط بالخرق الهبوع المراجم
شتری که در رفتن شتاب کند و با کمک گردن رود. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) (لسان العرب). ابن اعرابی گوید: و انی لاطوی الکشح من دون ما انطوی و اقعط بالخرق الهبوع المراجم
پادشاهی است از پادشاهان عرب و آن را هبوله یا ابن هبولهنیز گویند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). نام پادشاهی مر تازیان را و آن را ابن الهبوله و ابن هبوله نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به هبوله (ابن...) شود
پادشاهی است از پادشاهان عرب و آن را هبوله یا ابن هبولهنیز گویند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). نام پادشاهی مر تازیان را و آن را ابن الهبوله و ابن هبوله نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به هبوله (ابن...) شود
نام جایی است در بلاد بنی تمیم. (معجم البلدان). جایی است در بلاد بنی تمیم یا بنی نمیر. (معجم متن اللغه). موضعی است در بلاد بنی نمیر. (منتهی الارب) ، نام کوهی است. (معجم البلدان). ابن مقبل گوید: جزی اﷲ کعباً بالاباتر نعمه وحیاً بهبود جزی اﷲ اسعدا. عمر بن کرکره حکایت کرده است که: ابن مناذر قصیدۀ دالیه ای برایم میخواند، چون به این بیت رسید: یقدح الدهر فی شماریخ رضوی و یحط الصخور من هبود. به او گفتم: هبود چیست ؟ گفت: نام کوهی است. گفتم: اشتباه کرده ای ! هبود چشمه ای است به یمامه که آبش شور است و قابل آشامیدن نیست و من خود چندین بار در آن تغوط کرده ام. پس از مدتی وی را در مسجد بصره دیدم که شعری میخواند، چون بدین مصرع رسید ’و یحط الصخور من عبود’ بدو گفتم: عبود چیست ؟ گفت: کوهی است در شام و شاید تو ای ولدالزنا بر آنهم تغوط کرده باشی ! خندیدم و گفتم نه من این کوه را ندیده ام. (ازمعجم البلدان چ جدید)
نام جایی است در بلاد بنی تمیم. (معجم البلدان). جایی است در بلاد بنی تمیم یا بنی نمیر. (معجم متن اللغه). موضعی است در بلاد بنی نمیر. (منتهی الارب) ، نام کوهی است. (معجم البلدان). ابن مقبل گوید: جزی اﷲ کعباً بالاباتر نعمه وحیاً بهبود جزی اﷲ اسعدا. عمر بن کرکره حکایت کرده است که: ابن مناذر قصیدۀ دالیه ای برایم میخواند، چون به این بیت رسید: یقدح الدهر فی شماریخ رضوی و یحط الصخور من هبود. به او گفتم: هبود چیست ؟ گفت: نام کوهی است. گفتم: اشتباه کرده ای ! هبود چشمه ای است به یمامه که آبش شور است و قابل آشامیدن نیست و من خود چندین بار در آن تغوط کرده ام. پس از مدتی وی را در مسجد بصره دیدم که شعری میخواند، چون بدین مصرع رسید ’و یحط الصخور من عبود’ بدو گفتم: عبود چیست ؟ گفت: کوهی است در شام و شاید تو ای ولدالزنا بر آنهم تغوط کرده باشی ! خندیدم و گفتم نه من این کوه را ندیده ام. (ازمعجم البلدان چ جدید)