- هبل
- نام بتی بوده در کعبه که پیش از اسلام آنرا پرستش میکرده اند
معنی هبل - جستجوی لغت در جدول جو
- هبل ((هُ بَ))
- از بت های جاهلیت در کعبه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بوسه
پیوک آبی از مرغابیان
درنیافتنی
آبرو آبروی
جای بچه اندر شکم، بچه دان
ابتدای دهانۀ رحم
مخمصه
قرار
اشتران تک ندارد مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. نامی است جمله اشتران را اشتران بیش از دو (جمع بی مفرد یا اسم جنس به اعتبار وضع نه استعمال)، ابر حامل باران
بابل
خشکیده شدن
هراس
مهمانسرا
سرسرا، تالار
نفرین کردن، اندک و آسان ناچیز دوم شخص مفرد امر حاضر از هلیدن بگذار، آنکه بدهی خود را پرداخته یا حساب خویش را واریز کرده و مدیون نیست
درخت راج
سرگین
مرضی باشد از امراض چشم و آن مویی است که در درون پک چشم بر میاید و پرده ای را نیز گویند که در چشم بهم رسد رد کردن چیزی به کسی در راه خدا، دشنام دادن، ناسزا گفتن، باران که از ابر بر آمده و تا زمین نرسیده باشد، دشنام
آفریدن، خلق کردن کوه، آنچه از زمین بلند شود و بزرگ و طویل باشد
ریسمان، طناب، بند سختی، دانشمند، زیرک سختی، دانشمند، زیرک
فاسد گردانیدن، تباه نمودن، خراب کردن، زایل شدن عقل بر اثر غصه و حزن مجنون، دیوانه، سخت و تنگ مجنون، دیوانه، سخت و تنگ
مرگامرگ (طاعون)، تالابه، جویک جوی خرد خر کوچک خر بندری
دشمنی، کینه
بچه شیر
خوف، هراس، ترس، بیم
فضلۀ چهارپایان، سرگین
تیری که با کمان اندازند
ریزنده، تر کننده، اشک بار
پیش، جلو، سابق، در زمان گذشته
در عروض حذف سین و فا از مستفعلن چنان که متعلن باقی بماند و فعلتن به جای آن بگذارند، مخبول
مکانی که در مقابل دریافت هزینه، به اشخاص جای خواب و خدمات دیگر از قبیل غذا و امثال آن ها ارائه می شود، مهمان خانه