جدول جو
جدول جو

معنی هایمانس - جستجوی لغت در جدول جو

هایمانس
کورنی ژان فرانسوا، طبیب و فیزیولوژی دان بلژیکی و برندۀ جایزۀ نوبل سال 1938، وی به سال 1892 میلادی در شهر گنت به دنیا آمد، درسال 1920 از دانشگاه گنت درجۀ دکترا در طب گرفت وسپس به تحصیل فیزیولوژی در پاریس، لوزان، وینه، لندن و ممالک متحدۀ امریکا پرداخت، در سال 1930 بعد از پدرش به استادی کرسی داروشناسی در دانشگاه گنت نایل گشت، هایمانس بسبب اکتشافاتی که در دستگاه تنفس و شریانها کرد، در سال 1938 موفق به اخذ جایزۀ نوبل در رشتۀ طب گردید، (از دایرهالمعارف بریتانیکا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هامان
تصویر هامان
(پسرانه)
معرب از یونانی، مشهور، نام وزیر اخشویروش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
(پسرانه)
یقین داشتن به درستی اندیشه یا امری، اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هیمان
تصویر هیمان
عاشق شدن، شیفته شدن، شیفتگی، شوریدگی، دلدادگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
گرویدن، عقیده داشتن، مقابل کفر، در فقه تصدیق و عمل به احکام دین یعنی اقرار به لسان و عمل به ارکان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
چاییدن، سرما خوردن، مبتلا به زکام شدن، ناخوش شدن از سرماخوردگی، چاهیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هامیان
تصویر هامیان
همیان، کیسۀ درازی که در آن پول می ریختند و به کمر می بستند، کیسۀ پول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زایمان
تصویر زایمان
زایش، عمل زاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(اَنِ)
نام شهری است و در آن شهر کلیسایی است که هر سال در وقت تحویل آفتاب در برج جدی سار بسیار می آیند و هر یک را زیتونی در منقار بود مجموع زیتونهارا در آن کلیسا میریزند گویند آنقدر زیتون جمع میشود که ساکنان آنجا را تمام سال کافی است و گویند که در صدفرسنگی آنجا درخت زیتون نیست. (آنندراج) (هفت قلزم) (برهان). مؤلف مجمل التواریخ و القصص این داستان را در بارۀ ’بلدالرومیه’ آورده است. در صص 488- 489 آن کتاب آمده: ’ذکر بلدالرومیه... و از عجایب آنجا آن درخت است از روی، که بلیناس بن بطیاس صاحب الطلسمات ساخته است اندر کنیسه و صورت سودانی (رجوع کنیدبه سودانیات) هم از نحاس بر سر آن درخت ساخته، و هرسالی بوقت رسیدن زیتون، این سودانی آنجا صفیری بزندبلند، بعد از آن هر سودانی که در آن حدود و دیار باشند آنجا جمع آیند بقدرت خدای تعالی، و با هر یکی سه زیتون یکی در منقار و دو در مخلب و هر یکی بر سر آن سودانی نشینند و زیتون آنجا فرو کنند و ساکنان آنجا برمیدارند و چندان زیتون جمع کنند که روغن کنیسه را تا سال آینده حاصل کنند و بسیار بفروشند و اعتماد آن نواحی بر آن باشد و همه ناحیت از آن روغن بکار برند و این از عجایب دنیاست’. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از دهستان کذاب بخش خضرآباد شهرستان یزد، واقع در 6 هزارگزی جنوب خضرآباد متصل به راه خضرآباد به هامانه. ناحیه ای است کوهستانی ومعتدل مالاریائی. سکنۀ آن 381 تن فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود و محصول آن غلات است. اهالی به زراعت گذران میکنند و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه آن فرعی میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
سنگی سفید است به زردی زند، به خراسان می باشد، شکسته را مفید است، (نزهه القلوب)
لغت نامه دهخدا
او راست شرح اقلیدس، (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
هیهات. (ناظم الاطباء). رجوع به هیهات شود
لغت نامه دهخدا
کیسۀ چرمی، همیان، امیان، و آن کیسه ای دراز باشد که زر در آن کنند و بر کمر بندند، (فرهنگ نظام) (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری) (برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) :
با زر چو بازگردد از او بیم آن بود
زایرش را که بگسلد از هامیان میان،
لامعی گرگانی،
هامیان از سیم و زر پرداختن
به که سنگ منجیق انداختن،
سعدی
لغت نامه دهخدا
نام یکی از قبایل اتراک است و پادشاهان ایشان را (قوم نایمان را) در قدیم الزمان نام کوشلوک خان بودی و معنی کوشلوک پادشاه عظیم و قوی باشد. (جامعالتواریخ ج 1) : قبایل و اقوام مغول و نایمان و تمامت لشکرها. (جهانگشای جوینی). و دختری از ایشان بخواست و قبیلۀ نایمان بیشتر ترسا باشند او را دختر الزام کرد تا او نیز بت پرست شد. (جهانگشای جوینی ج 1 ص 48). رجوع به تاریخ جهانگشا ج 2 ص 34، 100، 247 و حبیب السیر ج 3 ص 10، 25، 27 و 409 شود
لغت نامه دهخدا
چاییدگی، زکام، سرماخوردگی، نزله، سطاع، لبطه، رجوع به چاییدگی و زکام و سرماخوردگی شود
لغت نامه دهخدا
یکی از پنج تن سران تاتار بود، وی و تاینال در جنگ باجلال الدین خوارزمشاه بسال 625 هجری قمری مهتر ایشان بودند، رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 122 و تاینال شود
لغت نامه دهخدا
اسم مصدر از زاییدن است و بمعنی همان، (فرهنگ نظام) (در تداول عامه)، زایش: حمام زایمان
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش رامهرمز شهرستان اهواز، جنوب راه شوسۀ رامهرمز به هفت گل، سکنه آن 100 تن، آب از رود خانه کوپال، محصول آن: غلات، برنج بزرک، کنجد و شغل اهالی زراعت است، ساکنان از طایفه بایمان هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)، کنایه از اسراف و تبذیر، بیهوده خرج کردن، به ناجایگاه بخشیدن و یا از کف دادن مال و سرمایه و امثال آن، نیست و نابود کردن، (آنندراج)، فنا کردن، ضایع کردن، به هرزه و بیهوده و عبث صرف کردن، مالی به اسراف یا بتبذیر یا بی ضرورتی صرف کردن:
نه گنج و نه نام و نه تخت و نژاد
همی داد خواهند گیتی بباد،
فردوسی،
نه گنجست با من نه نام و نژاد
مگر داد خواهم همی سر بباد،
فردوسی،
رها کرد از بند پای قباد
وزان مهتران داد او را به باد،
فردوسی،
و خزینه و مال جمع کردۀ یعقوب و عمرو همه بباد دادند، (تاریخ سیستان)،
چونکه درین چاه چو نادان بباد
داده تبر در طلب سوزنم،
ناصرخسرو،
به بازی مده عمر باقی بباد
که مانده شود هرکه خیره دود،
ناصرخسرو،
تو بنادانی بچگان را بباد دادی، (کلیله و دمنه)،
تو رفته به باد داده خرمن
من مانده چنین به کام دشمن،
نظامی،
کو آنکه بباددادۀتست
بر خاک ره اوفتادۀ تست،
نظامی،
آخرالامر از برای آن مراد
تا دهد چون خاک ایشان را بباد،
مولوی،
- سر به باد دادن، خود را بیهوده به کشتن دادن:
از آن پس که پیروز گشتیم و شاد
نبایدسرخویش دادن بباد،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
برکت ها، قوت ها، توانائیها اعتماد کردن، زنهار دادن اعتماد کردن، زنهار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هامیان
تصویر هامیان
همیان: (هامیان ازسیم وزرپرداختن به که سنگ منجنیق انداختن) (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
زکام، سرما خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایماس
تصویر ایماس
بر ماسیدن پر ماسیدن (دست مالیدن به چیزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایمان
تصویر زایمان
عمل زاییدن وضع حمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایمان
تصویر زایمان
زاییدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
چایش، چاییدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هامیان
تصویر هامیان
کیسه، کیسه پول، همیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هازمان
تصویر هازمان
اجتماع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زایمان
تصویر زایمان
وضع حمل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
آنفولانزا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
باور، باورداشت، گرایش
فرهنگ واژه فارسی سره
زایش، وضع حمل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زکام، سرماخوردگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زایمان زایمان کردن بر آورده شدن آرزو دیدن زنی که زایمان میکند: عزاداری و یا ازدست دادن چیزی گرانبها 1ـ خواب زایمان در خواب، نشانه بدنیا آوردن کودکی سلامت است. 2ـ اگر دختری خواب ببیند زایمان می کند، نشانه آن است که از درستکاری رو بر می گردانید و به رفتاری نادرست رو می آورید. 3ـ اگر زنی شوهردار خواب ببیند کودکی به دنیا می آورد، نشانه آن است که ارثی کلان به او خواهد رسید. لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب
مرتعی در حوزه ی شهرستان گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی