جدول جو
جدول جو

معنی هاگیز - جستجوی لغت در جدول جو

هاگیز
بکش، امر کشیدن آب از چاه، پیمانه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ)
هرگز:
چه گویی کز همه حران چنو بوده ست کس نیزا
نه هست اکنون و نه باشد و نه بوده ست هرگیزا.
بهرامی سرخسی.
رجوع به هرگز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هرگیز
تصویر هرگیز
هیچوقت هیچگاه ابدا، مقابل همیشه پیوسته: (وهرگز تیراو (الب ارسلان) ازگشاد خطانرفتی) توضیح باین معنی درجمله منفی آید. توضیح، گاه (هرگز) درجمله استفهامی استعمال شود (فعل آن بصورت ماضی التزامی آید) : (هرگز که دیده باشد جسمی زجان مرکب بردامنش مبادازین خاکیان غباری) (حافظ) (یعنی: هیچوقت کسی دیده است)، گاهی زمانی باری: (گر رود هرگز برلفظ تو مدح ملکی باز گردد بتو آن مدح چو از کوه صدا) (مختاری) (شد خط عمرحاصل گرزانکه باتومارا هرگزبعمرروزی روزی شودوصالی) (حافظ)، همیشه دایم: (دزی کان جای دیوان بود هرگز چرا بردند حورم را درآن دزک) (ویس ورامین) توضیح باین معنی درجمله مثبت آید، چه زمان ک چه وقت ک (درجمله استفهامی می آید) : (هرگز بکجاروی نهاد این شه عادل باحاشیه خویش وغلامان سرایی الاکه بکام دل اوکردهمه کار این گنبد پیروزه وگردون رحایی) (منوچهری) یابعدازهرگز. بعدازمدتی بسیارطولانی: (بعدازهرگز امروز بدیدن ماآمده یی آن هم نیامده میخواهی بروی ک) یا هرگزسیاه. هرگز (منتهی موکدتر و تحقیرآمیزتر) : (میخواهم هرگزسیاه این کاررابرای من انجام ندهی خ)
فرهنگ لغت هوشیار
عملی در پخت برنجدر پختن پلوی آب کشی مقداری از آب جوشیده را
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گیاه
فرهنگ گویش مازندرانی
هوس، میل زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی
دمل و چرکی ناشی از فرورفتگی خار در پا
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که از چاه آب کشد، آبکش، آبکش برنج، صافی
فرهنگ گویش مازندرانی
چشیدن و مزه مزه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی