جدول جو
جدول جو

معنی هاژوییدن - جستجوی لغت در جدول جو

هاژوییدن(نَ تَ)
حیران شدن و فروماندن. (برهان) (آنندراج). رجوع به ’هاژو’ شود. سروری و رشیدی هم به همین معنی آورده اند
لغت نامه دهخدا
هاژوییدن
حیران شدن، درمانده شدن
تصویری از هاژوییدن
تصویر هاژوییدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هاژیدن
تصویر هاژیدن
حیران شدن، فروماندن، گریستن
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
مقابل ژولیدن. رجوع به ژولیدن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ دی دَ/ دِ اِ تَ)
فروماندن و حیران شدن باشد، چه هارون به معنی فروماندگی و حیرت هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ کَ دَ)
هازیدن. گریستن و گریه کردن. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) ، نگریستن و نگاه کردن. (برهان) (آنندراج) ، حیران بودن. (آنندراج) (انجمن آرا). به معنی گریستن، یعنی گریه کردن، تصحیف خوانی نگریستن است. رجوع به هازیدن شود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هارونیدن
تصویر هارونیدن
فرو ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاژیدن
تصویر هاژیدن
نگریستن متوجه بودن مراقب بودن: (این پسر جورمکن کارک مادار بساز به ازین کن نظر و حال من و خویش بهاز) (قریع الدهر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاژیدن
تصویر هاژیدن
((دَ))
هاژوییدن، متحیر شدن، درماندن
فرهنگ فارسی معین