یوهان، نام جادوگر و حقه باز معروف قرن شانزدهم میلادی است که در ادبیات و افسانه های اروپا شهرت دارد، درباره واقعیت وجود چنین شخصی سخن بسیار است، نام او نخستین بار در نامه ای آمده است که به تاریخ بیستم اوت 1507 میلادی بوسیلۀ راهب کل، اسپن هایم بنام بندیکتین تریثمیوس به یک ریاضی دان یا ستاره شناس نوشته شده است، تریثمیوس او را بعنوان جادوگری که با یک اسم بالابلند قیافۀ فیلسوفانه ای دارد، یاد میکند، دومین نوشته یی که در آن نام فاوست ذکر شده نامه ای از ک، موت به هینریش اوربان و مورخ سوم اکتبر 1513 میلادی است و موت نیز فاوست را بعنوان یک زبان بازبا احتیاط و احترام یاد میکند، یک روحانی پروتستان ضمن اینکه نبوغ و جادوگری را بعنوان دو موهبت فوق طبیعی قیاس و ارزیابی میکند از فاوست نام میبرد، یادداشتهای این مرد پروتستان که یوهان گاست نام داشته به سال 1543 میلادی انتشار یافته است، این مرد عجیب در تمام افسانه هایی که در قرون وسطی به وجود آمده اثر داشته است و کتابهای متعددی بنام فاوست انتشار یافته است، (از فرهنگ فارسی معین)
یوهان، نام جادوگر و حقه باز معروف قرن شانزدهم میلادی است که در ادبیات و افسانه های اروپا شهرت دارد، درباره واقعیت وجود چنین شخصی سخن بسیار است، نام او نخستین بار در نامه ای آمده است که به تاریخ بیستم اوت 1507 میلادی بوسیلۀ راهب کل، اسپن هایم بنام بندیکتین تریثمیوس به یک ریاضی دان یا ستاره شناس نوشته شده است، تریثمیوس او را بعنوان جادوگری که با یک اسم بالابلند قیافۀ فیلسوفانه ای دارد، یاد میکند، دومین نوشته یی که در آن نام فاوست ذکر شده نامه ای از ک، موت به هَینریش اوربان و مورخ سوم اکتبر 1513 میلادی است و موت نیز فاوست را بعنوان یک زبان بازبا احتیاط و احترام یاد میکند، یک روحانی پروتستان ضمن اینکه نبوغ و جادوگری را بعنوان دو موهبت فوق طبیعی قیاس و ارزیابی میکند از فاوست نام میبرد، یادداشتهای این مرد پروتستان که یوهان گاست نام داشته به سال 1543 میلادی انتشار یافته است، این مرد عجیب در تمام افسانه هایی که در قرون وسطی به وجود آمده اثر داشته است و کتابهای متعددی بنام فاوست انتشار یافته است، (از فرهنگ فارسی معین)
رجوع به هاوش شود. در پهلوی hawisht به معنی مغ (روحانی زرتشتی) ، موبد. شاگرد. روحانی جوان (زرتشتی) که در مراسم دینی به قربانی کننده، یاری کند. در اوستا havishta آمده که در فرهنگهای فارسی جزو لغات زند و پازند ضبطشده و به معنی امت گرفته اند. (پورداود، خرده اوستا حاشیۀ صص 238- 239) (از حاشیۀ برهان چ معین ص 2312)
رجوع به هاوش شود. در پهلوی hawisht به معنی مغ (روحانی زرتشتی) ، موبد. شاگرد. روحانی جوان (زرتشتی) که در مراسم دینی به قربانی کننده، یاری کند. در اوستا havishta آمده که در فرهنگهای فارسی جزو لغات زند و پازند ضبطشده و به معنی امت گرفته اند. (پورداود، خرده اوستا حاشیۀ صص 238- 239) (از حاشیۀ برهان چ معین ص 2312)
دهی است از دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر. واقع در 21 هزارگزی باختر خروانق (مرکز دهستان) و 23 هزارگزی شوسۀ تبریز به جلفا. ناحیه ای است کوهستانی، معتدل و دارای 517 تن سکنۀ ترک زبان است. آب آن از دو رشته چشمه و محصولش غلات، سردرختی و حبوبات است. اهالی به زراعت و گله داری مشغولند، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر. واقع در 21 هزارگزی باختر خروانق (مرکز دهستان) و 23 هزارگزی شوسۀ تبریز به جلفا. ناحیه ای است کوهستانی، معتدل و دارای 517 تن سکنۀ ترک زبان است. آب آن از دو رشته چشمه و محصولش غلات، سردرختی و حبوبات است. اهالی به زراعت و گله داری مشغولند، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)