جدول جو
جدول جو

معنی هاوزانی - جستجوی لغت در جدول جو

هاوزانی
آب از سر گذشته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جاودانی
تصویر جاودانی
پاینده، پایدار، همیشگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاویانی
تصویر کاویانی
مربوط به کاوه، شخصیت اساطیری شاهنامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیولانی
تصویر هیولانی
مادی، جسمی، ظاهری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاوخانی
تصویر گاوخانی
حوض بزرگ، برکۀ بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
ارزان بودن، کم بهایی
عطا، بخشش، پیشکش
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، شایگان، مستحقّ، مناسب، سازوار، محقوق، خورا، خورند، باب، فرزام، فراخور، اندرخور، صالح، شایان، بابت
منسوب به ارزان
فقیر، درویش برای مثال به ارزانیان بخش هرچت هواست / که گنج تو ارزانیان را سزاست (فردوسی - ۶/۲۶۰)، چو بخشی به ارزانیان بخش چیز / که ایدر نمانی تو بسیار نیز (فردوسی - ۴/۳۳۷)
ارزانی داشتن (کردن): پیشکش کردن چیزی به کسی، عطا کردن، بذل کردن، بخشیدن
فرهنگ فارسی عمید
منسوب است به راوسان که از قراء نیشابور باشد. (از انساب سمعانی) (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
ملاحی، کشتی بانی، ناخدائی، عمل ناوبان، رجوع به ناوبان شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
منسوب به هیولی. (از اقرب الموارد). ’هیولا’ که مادۀ هر شی ٔ را گویند و در حالت نسبت نون زاید هم می آورند چنانکه در حقانی و ربانی و روحانی الف و نون زاید است. (غیاث اللغات). مادی. جسمانی:
با تو از قوت هیولانی
ستد و داد روح حیوانی.
سنایی.
ز مردمان مشمر خویشتن به هیأت و شکل
که مردمی نه همین هیکل هیولانی ست.
انوری.
تو را که صورت جسم تو را هیولانی ست
چو جوهر ملکی در لباس انسانی.
حافظ.
به کنه جوهر ذات تو چون رسم هیهات
هنوز طفل صفت عقل من هیولانی.
طالب آملی (از آنندراج).
- عقل هیولانی. رجوع به عقل شود
لغت نامه دهخدا
در ترجمه محاسن اصفهان در وصف رویدشت آمده است که: فی الجمله ولایتی به انواع عمارت و زراعت پیراسته و اهالی به اصناف مروت و فتوت آراسته، به اقصای آن زمینی است مبسوط بر مسافتی مضبوط که آن هجده فرسنگ است در دو فرسنگ و بر آنجا مغیضی معروف به گاوخانی، خاصیت آن ابتلاع فواضل آبهای زندرود اصفهان و اراقت آن بر هشتادفرسنگی زمینها و صحراهای کرمان بحیثیتی که معظم بلاد و معتبر امهات مواضع آن در تکثیر ارتفاعات و توفر زراعات و غرس سایر اشجار میوه دارو غیرمیوه دار از گل و سرو و بید و چنار و نباتات و ریاحین بهار کلی اعتماد و اصلی اعتبار مد و جزر آن را استظهار دارد و هرگه که خبر غزارت آب گاوخانی و ایام مدّ آن به حد کرمان صورت انتشار یابد تمامت اهالی آن حدود چون ایام عید نوروز و مراسم تفرج و تماشا رخت طرب به دوش نشاط ببساط شادکامی کشند و مژدگانی آن حال در امیدواری آن سال از فراخ نعمتی و خوش عیشی و شادکامی بیکدیگر دهند و آن سال به خوشدلی و رفاهیت و آسایش گذارنند، (ترجمه محاسن اصفهان صص 35 - 36)
لغت نامه دهخدا
آغل گاو، زاغه، محل نگاهداری گاو در سلاخ خانه، گاودان
لغت نامه دهخدا
حفاظت گاو کردن، یاری کردن گاو، صاحب و مالک گاو بودن، نگاهداری گاو کردن
لغت نامه دهخدا
منسوب به گاوه، رجوع به گاوه و کاوه شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به کاودان که از قراء طبرستان است، (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
کاویان، منسوب به کاوه، (یادداشت مؤلف)، درفش کاویانی، درفش کاوه است، اختر کاویان، رجوع به کاویانی درفش شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
منسوب به فابزان. رجوع به فابزان شود
لغت نامه دهخدا
صدیق بن عبدالله راوسانی نیشابوری. او از محمد بن رافع و محمد بن یحیی ذهلی و دیگران روایت کرد، و ابومحمد عبدالله بن سعد و ابواحمد محمد بن محمد حافظ و دیگران ازو روایت دارند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(وُ)
احمد بن ابی بکر بن ابی محمد به جوانی در سال 620 هجری قمری درگذشت. وی یکی از ادبای تبریز است. (از یاقوت در معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
منسوب است به ساوکان که قریه ای است از قراء خوارزم. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(وَ / وِ)
منسوب به خاوران
لغت نامه دهخدا
نام تیره ای از کردان مغرب ایران
لغت نامه دهخدا
تیبور (متولد 1898 میلادی)، هارشانی از آهنگسازان مجارستانی است که در پاریس اقامت دارد و او دو سوئیت برای ارکستر، قطعات موسیقی مجلسی وپیانو، و اپرای ’لاس پانتیس’ و سوئیت ’شادی زندگی’ را برای فیلم ساخته است
لغت نامه دهخدا
ارزنده، درخور یق سزاوار مستحق، درویش بی نوا نادر، صالح (مقابل طالح) سزا (مقابل ناسزا) اهل، پیشکش، کم بهایی کم قیمتی مقابل گرانی، آسانی سهولت، فراخی فراوانی. یا سال ارزانی. سالی که زندگی فراخ و خواربار و کا کم بها و فراوانست، دستوری اجازه اذن رخصت
فرهنگ لغت هوشیار
نام دارویی که به دستور غازان خان ساخته شده منسوب به غازان. یا تریاق غازانی. معجونی مرکب که به دستور غازان خان ساخته شده و آن عبارت بود از 24 داروی مفرد که هر یک علی حده تریاق مطلق بود به علاوه تریاق فاروق و آن به غایت نافع آمد
فرهنگ لغت هوشیار
یکی ازهشت مقام روحانی دین زردشتی ازین قرار زتوتر هاونن اتروخش فربرترظبرت آسناتر رئتویشکر سرئوشاورز زئونریا (زوت) رئیس این پیشوایان است ودرمیان دیگر هاونان دارای نخستین پایه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیولانی
تصویر هیولانی
وابسته بهیولی منسوب به هیولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هامسانی
تصویر هامسانی
همانندی همسانی: (از هامسانی در حروف عربیت هامسانی در بیان نظم و اعجاز نیاید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوبانی
تصویر ناوبانی
شغل ودرجه ناوبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاوبانی
تصویر گاوبانی
شغل گاوبان نگاهبانی گاو محافظت گاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاودانی
تصویر گاودانی
آغل گاو زاغه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
ارزنده، درخور، لایق، پیشکش، کم بهایی، کم قیمتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هیولانی
تصویر هیولانی
مادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاودانی
تصویر گاودانی
آغل گاو، زاغه
فرهنگ فارسی معین
پایا، دیرینگی، سرمدی، نامیرا
متضاد: میرایی، ناپایایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جاودانگی
دیکشنری اردو به فارسی