هیگ، دوگلاس سردار معروف انگلیسی، به سال 1861 میلادی به دنیا آمد، وی فرماندهی سپاه انگلیس را در جنگ جهانی اول برعهده داشت، به سال 1928 درگذشت، (از دایرهالمعارف بریتانیکا) (اعلام المنجد)
هِیگ، دوگلاس سردار معروف انگلیسی، به سال 1861 میلادی به دنیا آمد، وی فرماندهی سپاه انگلیس را در جنگ جهانی اول برعهده داشت، به سال 1928 درگذشت، (از دایرهالمعارف بریتانیکا) (اعلام المنجد)
یکنوع درخت. (ناظم الاطباء). نام درختی است که به ترکی قزلجق گویند. (از شعوری ج 2 ورق 11). قرنوس. قرانیا. سرخک. طاقدانه. ال. (یادداشت مؤلف) ، یکنوع علف و یا ریشه که به اسب مانند دوا میخورانند. (ناظم الاطباء)
یکنوع درخت. (ناظم الاطباء). نام درختی است که به ترکی قِزِلجَق گویند. (از شعوری ج 2 ورق 11). قرنوس. قرانیا. سرخک. طاقدانه. ال. (یادداشت مؤلف) ، یکنوع علف و یا ریشه که به اسب مانند دوا میخورانند. (ناظم الاطباء)
کسی است که خبر دهد از وقایع آینده و ادعای آگاهی بر اسرار و اطلاع از علم الغیب کند. (تعریفات). فال گیرنده از آواز جانوران و ساحر و غیب گوی. (غیاث). حکم کننده به غیب. (از اقرب الموارد) : هر داستان که آن نه ثنای محمد است دستان کاهنان شمر آن را نه داستان. خاقانی. تاج بر فرق محمد تو نهی خاک بر تارک کاهن تو کنی. خاقانی. در میانشان فتنه و شور افکنم کاهنان خیره شوند اندر فنم. مولوی. ، نزد نصاری و یهود و بت پرستان انجام دهنده مراسم ذبح و قربانی است و چه بسا که مأخوذ از همان معنی حکم به غیب است. (از اقرب الموارد)
کسی است که خبر دهد از وقایع آینده و ادعای آگاهی بر اسرار و اطلاع از علم الغیب کند. (تعریفات). فال گیرنده از آواز جانوران و ساحر و غیب گوی. (غیاث). حکم کننده به غیب. (از اقرب الموارد) : هر داستان که آن نه ثنای محمد است دستان کاهنان شمر آن را نه داستان. خاقانی. تاج بر فرق محمد تو نهی خاک بر تارک کاهن تو کنی. خاقانی. در میانشان فتنه و شور افکنم کاهنان خیره شوند اندر فنم. مولوی. ، نزد نصاری و یهود و بت پرستان انجام دهنده مراسم ذبح و قربانی است و چه بسا که مأخوذ از همان معنی حکم به غیب است. (از اقرب الموارد)
دختر نارسیده ای که وی را شوهر دهند. (تاج العروس) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خردسال از گوسپندان و جز آن که پیش از رسیدگی وی را گشن دهند. (تاج العروس) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بزغالۀ ماده که قبل از بلوغ بار گیرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آتش زنه که به یک زدن چخماق آتش ندهد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کنیزک خرد. (دستورالاخوان)
دختر نارسیده ای که وی را شوهر دهند. (تاج العروس) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خردسال از گوسپندان و جز آن که پیش از رسیدگی وی را گشن دهند. (تاج العروس) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بزغالۀ ماده که قبل از بلوغ بار گیرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آتش زنه که به یک زدن چخماق آتش ندهد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کنیزک خرد. (دستورالاخوان)