جدول جو
جدول جو

معنی هانیبال - جستجوی لغت در جدول جو

هانیبال(پسرانه)
لاتینی از 28، نام سردار مشهور کارتاژ که با لشکر روم جنگید
تصویری از هانیبال
تصویر هانیبال
فرهنگ نامهای ایرانی
هانیبال
سردار و فرمانروای معروف کارتاژ پسر هامیلکار بارکا سردار کارتاژی در 247 قبل از میلاد متولد شد، پدرش وی را با کینۀ رم پرورش داد، مشهور است در سن 9سالگی سوگند یاد کرد که روزی انتقام کارتاژ را از دشمنان بگیرد، در سن 23سالگی به اسپانیا رفت و چند سالی در تحت فرمان هاسدروبال خدمت کرد و به زودی مورد محبت و تمجید سپاهیان واقع شد، در سال 221 قبل از میلاد که هانیبال سرکردگی لشکر اسپانیا را به عهده گرفت 26 سال بیش نداشت ولی چنان بر سپاهیان خویش مسلط بود که هرجا میرفت او را متابعت میکردند و هرچه میخواست بی اعتراض انجام میدادند هانیبال تمام صفات جنگجویان بزرگ را به اعلا درجه دارا بود چنانکه رومیها نیز قریحه و قابلیت او را تصدیق و تحسین میکردند، هم متهور بود و هم محتاط، در مقابل بزرگترین موانع و خطرناک ترین حوادث، خود را گم نمیکرد، هنگام جنگ تصمیمات سریع میگرفت که به فتح و ظفر منتهی میشد، در جنگ دوم کارتاژ با رومیان که 17 سال (218-201 قبل از میلاد) طول کشید فرماندۀ لشکر کارتاژ بود، وی ازجبال آلپ و پیرنه عبور کرد و ایتالیا را عرصۀ تاخت و تاز خویش قرار داد و سپاهیان روم را در میدانهای جنگ تربی (به سال 218 قبل از میلاد) و دریاچۀ ترازیمن (به سال 217) و کان (به سال 216) منهزم ساخت ولی رم بواسطۀ ثبات قدم سربازان و وفاداری متحدین و اعمال باحزم و تدبیر سرکردگان، نجات یافت و سرانجام هانیبال در زاما شکست یافت و کارتاژ ضعیف و خراجگذار رم گشت، (تاریخ رم، تألیف آلبرماله و ژول ایزاک، ترجمه غلامحسین زیرک زاده چ 1309 ص 75) و رجوع به آنی بال شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بانیپال
تصویر بانیپال
(پسرانه)
نام بزرگترین پادشاه آشور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دانیال
تصویر دانیال
(پسرانه)
خدا حاکم من است، نام یکی از چهار پیامبر مذکور در عهد عتیق
فرهنگ نامهای ایرانی
نوعی ورزش دسته جمعی که بین دو دستۀ شش نفری در میدانی به طول ۱۸ و عرض ۹ متر انجام می شود. در وسط میدان یک پردۀ توری بر روی دو پایه به ارتفاع ۵ و ۲ متر نصب می کنند و بازیکنان توپ را با ضربۀ دست از بالای تور به طرف دستۀ مقابل پرتاب می کنند
فرهنگ فارسی عمید
نوعی ورزش که با دست بازی می شود و در زمینی به مساحت ۶۵ × ۱۱۰ متر بین دو دستۀ ۱۱ نفری به وسیلۀ توپ چرمی بزرگ صورت می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
ابن الطیفوری، او را دانیل نیز گفتندی، در دانش طب دست داشت و پس از طب آموزی به رهبانیت افتاد و بسبب ناسازی رفتار پدر و یا علت دیگر به مدینهالسلام درآمد، در شبی از شبهای ماه آب، به شهری که گرماخیز و پرریگ بود و در همسایگی یوحنابن ماسویه مقام کرد، وقتی نیز میان وی با یوحنابر سر قتل طاوسی مشاجره رفته است، رجوع به عیون الانبیاء ج 1 ص 177 و 181 و تاریخ الحکماء قفطی ص 391 شود
پسر داود بود از ابی جایل (اول تواریخ 3: 1) که در ’دوم سموئیل 3: 3’ کیلاب خوانده شده است، (قاموس کتاب مقدس)
ابن محمد از حکام منفیتیون به بخاری است 1173 هجری قمری (معجم الانساب و الاسرات زامباور ج 2 ص 407)
لغت نامه دهخدا
گروهی از پرندگان و اسبان و شتران، (از ’اب ل’)، سخت گرم شدن روز، (منتهی الارب) (آنندراج) (ازاقرب الموارد) : ائتج النهار، رجوع به ائتجاج شود
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
جمع واژۀ نبل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به نبل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ بِءْ)
تیر انداختن، برآمدن و روان شدن آب. (ناظم الاطباء) : انبثق الماء، برآمد و روان شد آب، و منه حدیث هاجر ام اسماعیل: فغمر بعقبه علی الارض فانبثق الماء و انبثق السیل علیهم، ناگهان رسید سیل بر ایشان. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، در نزد نصاری، صدور روح القدس از اب و ابن. (از اقرب الموارد) : ’الروح القدس ینبثق من الاب و الابن’، ای یصدر. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
شیخ دانیال خنجی، مردی صاحب کرامات بود و از کس لقمه دریغ نداشت و تا غایت سفرۀ او روانست، و سفرۀ شیخ کبیر شیراز و سفرۀ ابوعبداﷲ خفیف و سفرۀ شیخ ابواسحاق کازرونی و سفرۀ طاووس الحرمین به ابرقوه، فارس را چون چهار رکن خانه اند، (تاریخ گزیده چ اروپا ص 793)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
مردن.
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان لنگا شهرستان شهسوار واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری شهسوار و 4هزارگزی جنوب شوسۀ شهسوار به چالوس، دشت است و معتدل و مرطوب و دارای 115 سکنه، آب آن از چشمه سار و محصول آن برنج و مرکبات و شغل مردان آن زراعت و راه آنجا مالرو است، زیارتگاهی بنام دانیال دارد که درهای چوبی آن از آثار بسیار قدیم است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه، واقع در 16هزارگزی شمال خاوری فیض آباد، جلگه است و معتدل و دارای 30 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه و بنشن و شغل مردمش زراعت و گله داری و جوال بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بلغت زند وپازند درخت مورد را گویند و برگ آن را در داروها بکار برند و بجای بای ابجد تای قرشت هم بنظر آمده است. (هفت قلزم) (آنندراج) (برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). هزوارش، انیتا و انیبا مصحف انیتا است. (از حاشیۀ برهان دکتر معین) ، تاکستان. (از ناظم الاطباء). باغ انگور. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انبال
تصویر انبال
جمع نبل، تیرها تیر دادن، آموزش تیر اندازی، تیر راستبر گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتبال
تصویر انتبال
کشتن، مردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانیبال
تصویر کانیبال
فرانسوی از اندلسی آدمخوار
فرهنگ لغت هوشیار
از ورزش های دسته جمعی با توپ و دست که میان دو دسته شش نفری در میدانی مستطیل شکل که به وسیله تور دو نیم شده برگزار می شود
فرهنگ فارسی معین
بقعه ای در دهکده ای به همین نام در بخش سلمان شهرعباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی