بارینال صابی، رجوع به وینال و ص 226 الجماهر شود، دوباره خوردن، ملاقی شدن، مقابل شدن، (غیاث اللغات)، برخوردن، تصادف کردن، روبرو شدن، تصادم، دچار شدن و پیوستن بچیزی: از آن روزبانان ناپاک مرد تنی چند روزی بدو بازخورد، فردوسی، بیامد که جوید ز گردان نبرد نگهبان لشکر بدو بازخورد، فردوسی، بهم بازخوردند هر دوسپاه شماساس با قارن کینه خواه، فردوسی، چون به ایشان بازخورد آسیب شاه شهریار جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان باد رم، عنصری، همی خواست یاری بزاری و درد ز ناگه نریمان بدو بازخورد، اسدی (گرشاسب نامه)، ، رسیدن، نازل شدن، فرودآمدن: پیر شدم از دم دولت همی محنت ناگاه بمن بازخورد، مسعود سعد، هم بازخورد بتو بلائی آخر وندر تو رسد ز من دعائی آخر، (سندبادنامه ص 185)، شارک رعنا بچمن بازخورد چشم به رخسارۀ گل سرخ کرد، امیرخسرو (از آنندراج)، و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 342 شود
سردار و فرمانروای معروف کارتاژ پسر هامیلکار بارکا سردار کارتاژی در 247 قبل از میلاد متولد شد، پدرش وی را با کینۀ رم پرورش داد، مشهور است در سن 9سالگی سوگند یاد کرد که روزی انتقام کارتاژ را از دشمنان بگیرد، در سن 23سالگی به اسپانیا رفت و چند سالی در تحت فرمان هاسدروبال خدمت کرد و به زودی مورد محبت و تمجید سپاهیان واقع شد، در سال 221 قبل از میلاد که هانیبال سرکردگی لشکر اسپانیا را به عهده گرفت 26 سال بیش نداشت ولی چنان بر سپاهیان خویش مسلط بود که هرجا میرفت او را متابعت میکردند و هرچه میخواست بی اعتراض انجام میدادند هانیبال تمام صفات جنگجویان بزرگ را به اعلا درجه دارا بود چنانکه رومیها نیز قریحه و قابلیت او را تصدیق و تحسین میکردند، هم متهور بود و هم محتاط، در مقابل بزرگترین موانع و خطرناک ترین حوادث، خود را گم نمیکرد، هنگام جنگ تصمیمات سریع میگرفت که به فتح و ظفر منتهی میشد، در جنگ دوم کارتاژ با رومیان که 17 سال (218-201 قبل از میلاد) طول کشید فرماندۀ لشکر کارتاژ بود، وی ازجبال آلپ و پیرنه عبور کرد و ایتالیا را عرصۀ تاخت و تاز خویش قرار داد و سپاهیان روم را در میدانهای جنگ تربی (به سال 218 قبل از میلاد) و دریاچۀ ترازیمن (به سال 217) و کان (به سال 216) منهزم ساخت ولی رم بواسطۀ ثبات قدم سربازان و وفاداری متحدین و اعمال باحزم و تدبیر سرکردگان، نجات یافت و سرانجام هانیبال در زاما شکست یافت و کارتاژ ضعیف و خراجگذار رم گشت، (تاریخ رم، تألیف آلبرماله و ژول ایزاک، ترجمه غلامحسین زیرک زاده چ 1309 ص 75) و رجوع به آنی بال شود
به مسافت کمی میانۀ شمال و مشرق شهر فسا است، (فارسنامۀ ناصری)، دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فسا که در یک هزارگزی شمال فسا بر کنار شوسۀ فسا به اصطهبانات و نیریز در جلگه واقع است، ناحیه ای است با آب و هوای معتدل و 775 تن سکنه، محصول عمده آن غلات و پنبه و شغل مردمش زراعت و قالی بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، بی قید، متردد، (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، شبان بی عصا، زن بی شوهر، (آنندراج) (منتهی الارب)، و رجوع به باهله شود، ناقه که آن را بی پستان بند یا بی مهار یا بی نشان گذاشته باشند، (آنندراج) (منتهی الارب)، اشتر ماده، ج، بُهَّل، بُهل، آن اشتر که پستان بند ندارد، (مهذب الاسماء)، شتر ماده که سر پستان او را به رکو نبسته باشند، شتر مادۀ بی نشانه، شتر ماده که چوب در بینی او نکرده باشند، (از تاج العروس)
شهری در سوریه، (ناظم الاطباء)، نام بلده ای است کوچک مشتمل بر درختها و انهار و ثمرهای خوش و نهرها، وآن یک ونیم منزل است از دمشق بطرف مغرب، و در آن جا قلعه ای است نامش حبیبه و حاجب عزیزی میگوید که مدینۀ بانیاس زیر کوهی است که برف در آنجا همیشه خواه هنگام سرما و خواه گرما وجود دارد، نام قدیم آن قیصریۀ فیلیپس است، (از قاموس الاعلام ترکی)، صحیح آن باناس است نزدیک دمشق، (مراصد الاطلاع)، و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1222 و وفیات الاعیان ج 2 ص 205 و آثار البلدان ص 218 و الکامل ابن اثیر ج 11 ص 136 و 183 شود، بلا و سختی، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، دشخوار، کار دشوار گران، (آنندراج) : امر باهظ، کار دشوار گران، (ناظم الاطباء)