مرضی که در بعضی حیوانات مانند سگ، گربه و گرگ تولید می شود و دارای میکروب مخصوصی است و ممکن است بر اثر گزش حیوان مبتلا مانند سگ میکروب آن سرایت کند و باعث جنون هاری شود، داءالکلب، راژ
مرضی که در بعضی حیوانات مانند سگ، گربه و گرگ تولید می شود و دارای میکروب مخصوصی است و ممکن است بر اثر گزش حیوان مبتلا مانند سگ میکروب آن سرایت کند و باعث جنون هاری شود، داءالکلب، راژ
کناس و سرگین کش است، زیرا که هار به معنی سرگین است و ’ی’ برای نسبت است، یعنی کسی که سرگین را برمیدارد و در هندوستان حلال خور خوانند، (از آنندراج) (از برهان)، خاکروبه کش
کناس و سرگین کش است، زیرا که هار به معنی سرگین است و ’ی’ برای نسبت است، یعنی کسی که سرگین را برمیدارد و در هندوستان حلال خور خوانند، (از آنندراج) (از برهان)، خاکروبه کش
صفت هار، حالت و چگونگی هار، دیوانگی خاصه در سگ، هار و دیوانه بودن، داءالکلب، بیماری سگ هار، بیماری که از سگ و گرگ به انسان سرایت کند، این بیماری عفونی است که بواسطۀ یک ویروس فیلتران تولید میشود و بوسیلۀ تحریکات عصبی که مهمترین آنها انقباضات عضلانی است مشخص میباشد، این بیماری را حیوان هار باگاز گرفتن به انسان انتقال میدهد، و در انسان هنگامی که هاری ظاهر شود، در ظرف چند روز منتهی به مرگ میشود، همه پستانداران اهلی یا وحشی (اسب، موش صحرایی، شغال، خوک و گربه) ممکن است هار شوند، ولی از میان همه تنها گوشتخواران بویژه گرگ و سگ هاری را به انسان انتقال میدهند، هاری از انسان به انسان سرایت نمی کند، حتی پس از گاز گرفتن گاهی ممکن است اتفاق بیفتدو هاری در سگها خصوصاً در تابستان پدید می آید، و نشانه های آن این است که حیوان معمولاً غمگین میشود، رؤیاهای دیدنی و شنیدنی دارد، هر تحریکی او را خشمگین میکند، اگر چوبی در دست کسی باشد به آن حمله میکند محلی را که گاز گرفته شده است میخاراند، میلیسد و گازمیگیرد و در نتیجه زخمهای کهن را تازه میکند، نخست تحریکات جنسی و آنگاه حمله های خشمناک روی میدهد، حیوان و انسان را گاز میگیرد، ابتدا صاحبش را ملاحظه میکند، ولی سرانجام حتی او را هم گاز میگیرد و هرچه در دسترسش باشد پاره می کند و هر چیزی بیابد چون سنگ وچوب، کاه و غیره میخورد، قیافه اش تغییر میکند، نگاهش غضبناک، چشمها گشاد، بزاق فراوان و دهانش کف آلود میگردد، در عین حال که تشنگی فراوان دارد بواسطۀ اسپاسم عضلات حلق که بسیار دردناک است، آب نمی تواند بخورد و حتی از آن میترسد، ئیدروفوبی صدایش خشن است و زوزۀ مخصوصی میکشد، پس از این کیفیت تحریکات، مرحلۀ فلج فرامیرسد، راه رفتن حیوان آهسته و نامنظم میشود، فک پایین می افتد، سر بطرف زمین خم میشود، دم آویزان میگردد و سرانجام حیوان به حال فلج میخوابد، وقتی که سگ انسان را گاز میگیردممکن است علائم هاری او هنوز ظاهر نشده باشد، بنابراین باید سگ را گرفت و 15 روز زیر نظر نگاه داشت، گاهی سگ را میکشند و در این هنگام باید بوسیله ای جستجوی کر دو نگری در کرن دامون در روی یک لام بیماری راتشخیص داد، هاری انسان هم مانند هاری سگ است، دورۀکمون هاری بطور متوسط 40 روز است و با جای گازگرفته شده تناسب دارد، هر قدر زخم به سر نزدیکتر باشد دورۀ کمون کوتاهتر است و این دوره معمولاً بی سروصداست، مرحلۀ شروع: بیماران مضطرب، غمگین، خسته و بی اشتها میشوند، زبانشان باردار است و قی میکنند، بد میخوابند، بسرعت لاغر میشوند، ضعیف می گردند و میل دارند تنها باشند، تب بالا میرود، لرز دارند، نبض سریع است و در تنفس اختلالاتی پیدا میشود، تحریکات دماغی و روانی دارند و اغلب بدون اراده بجاهای دوردست میروند، اختلالاتی در ناحیۀ زخم از قبیل حساسیت زیاد، بیحسی وسوزن سوزن شدن و دردهائی بشکل نورالژیک، جهش عضلات و پارزی مشاهده میشود، خارش نخست تنها در اطراف زخم است و سپس عمومیت می یابد و بسیار شدید است، اگر بینی گاز گرفته شده باشد، بیماررؤیاهای دیدنی میکند، مرحلۀ استقراربیماری: اضطراب، غمگینی و ضعف زیادتر میشود، رؤیای شامه ای، چشمی و گوشی بر حسب اینکه بینی، چشم یا گوش گاز گرفته شده باشد وجود دارد، اسپاسم حلق و حنجره و کریز عطسه و سکسکه، و تنفس سخت و نامنظم انجام میگردد، گاهگاهی بیمار آه های عمیق می کشد عمل بلع چنان اسپاسمی دردناک تولید میکند که فکر یا دیدن آب، این اسپاسم را ظاهر میسازد، چنانکه بیمار از دیدن آب میترسد و رنج میبرد بیمار فقط در تاریکی و خاموشی مطلق کمی راحت است، کمترین آواز، کمترین نور، کمترین جریان هوا و حتی فوت یک شخص تشنجی تولید میکند، ائروفوبی یعنی ترس از جریان هوا یکی از علامات مشخص هاری است، اسپاسم عمومیت می یابد، و دائمی میشود، نفس تنگی ظاهر میشود، دست و پاها میلرزند و سست میشوند، صورت انقباض پیدا میکند، صدا خشن میشود و بالاخره این تحریکات تبدیل به خشم میشود، بیماربی آنکه احساس کند بندهای خود را پاره میکند، اشیاء اطراف خویش را میشکند، سرش را به دیوار میزند، خود را زخمی میکند، هذیان میگوید و میخواهد بگریزد، بزند و گاز بگیرد، و از ابتدای این مرحلۀ تحریکات، اعضای تناسلی در تحریک هستند، ارکسیون دائمی است، در حدود روز دوم تا سوم ترشحات بزاق زیاد میشود، اخلاط فراوان و دهان کف آلود است و بیمار دائماً تف میکند، ادرار کم میشود و از بین میرود، استفراغهای شدید که گاهی خونی است و امتلاء و یبوست دارد، در جریان بیماری درجۀ حرارت معمولاً بالا است، در آخر بیماری تب بالا میرود و حتی به 43 درجه میرسد، نبض سریع و عرق فراوان است، در بعضی موارد پس از این مرحله، تحریکات مرحلۀ فلج میرسد و این فلج، شلی است، بیخوابی تمام شده و خواب بر او چیره و حالت چرت زدن و اغماء فرامیرسد، با اینهمه حرارت بالا می آید وبیمار با تب زیاد درمیگذرد، سیر هاری معمولاً 1 تا 15 روز است و بطور متوسط 5 روز است، هاری یک بیماری ابتدائی مغز و پی است و تمام مغز و پی یک انسان یا یک حیوان هار دارای ویروس هاری است، ولی مغز بیش از پی ویروس دارد، از مغز ویروس وارد غدد بزاقی میشود و در آنجا همیشه میتوان آن را یافت، 14 روز پیش از نخستین علائم بیماری ویروس را میتوان در بزاق یافت و این موضوع بی نهایت مهم است، ویروس هاری از فیلتر میگذرد، قطر ویروس ثابت 140 - 210 هزارم مو و ویروس کوچه 160 - 240 هزارم مو میباشد، و ویروس هاری قابل کشت نیز میباشد، پیش گیری: از بین بردن سگهای بی صاحب و ولگرد، کشتن سگ هار و سگهائی که از آن گاز گرفته شده اند، تعیین مالیات سنگین برای سگهای صاحبدار (که باید پوزه بند مؤثر و گردن بند داشته باشند)، درمان هاری: ازبین بردن ویروس در زخم پیش از اینکه از آنجا تجاوز کرده باشد، برای این کار یک ساعت بیشتر وقت نداریم، پس از یک ساعت ویروس سیلندراکس ها را میگیرد و حتماً هاری ظاهر میشود و هیچ نوع ضدعفونی نمی تواند مانع آن گردد، پس از آنکه زخم را تمیز میکنند آن را کاملاً با الکترو کوتریزاسیون میسوزانند، درمان هاری بوسیلۀپاستور کشف شد، ویروس هاری در نتیجۀ خشک شدن، ویرولانس خود را از دست میدهد و حال آنکه خاصیت مصونیت دهنده خود را نگاه میدارد، در انسان هاری ظاهرشده کشنده است، (بیماریهای واگیر تألیف غلامعلی بینش ور ج 2 صص 41 - 48)
صفت هار، حالت و چگونگی هار، دیوانگی خاصه در سگ، هار و دیوانه بودن، داءالکلب، بیماری سگ هار، بیماری که از سگ و گرگ به انسان سرایت کند، این بیماری عفونی است که بواسطۀ یک ویروس فیلتران تولید میشود و بوسیلۀ تحریکات عصبی که مهمترین آنها انقباضات عضلانی است مشخص میباشد، این بیماری را حیوان هار باگاز گرفتن به انسان انتقال میدهد، و در انسان هنگامی که هاری ظاهر شود، در ظرف چند روز منتهی به مرگ میشود، همه پستانداران اهلی یا وحشی (اسب، موش صحرایی، شغال، خوک و گربه) ممکن است هار شوند، ولی از میان همه تنها گوشتخواران بویژه گرگ و سگ هاری را به انسان انتقال میدهند، هاری از انسان به انسان سرایت نمی کند، حتی پس از گاز گرفتن گاهی ممکن است اتفاق بیفتدو هاری در سگها خصوصاً در تابستان پدید می آید، و نشانه های آن این است که حیوان معمولاً غمگین میشود، رؤیاهای دیدنی و شنیدنی دارد، هر تحریکی او را خشمگین میکند، اگر چوبی در دست کسی باشد به آن حمله میکند محلی را که گاز گرفته شده است میخاراند، میلیسد و گازمیگیرد و در نتیجه زخمهای کهن را تازه میکند، نخست تحریکات جنسی و آنگاه حمله های خشمناک روی میدهد، حیوان و انسان را گاز میگیرد، ابتدا صاحبش را ملاحظه میکند، ولی سرانجام حتی او را هم گاز میگیرد و هرچه در دسترسش باشد پاره می کند و هر چیزی بیابد چون سنگ وچوب، کاه و غیره میخورد، قیافه اش تغییر میکند، نگاهش غضبناک، چشمها گشاد، بزاق فراوان و دهانش کف آلود میگردد، در عین حال که تشنگی فراوان دارد بواسطۀ اسپاسم عضلات حلق که بسیار دردناک است، آب نمی تواند بخورد و حتی از آن میترسد، ئیدروفوبی صدایش خشن است و زوزۀ مخصوصی میکشد، پس از این کیفیت تحریکات، مرحلۀ فلج فرامیرسد، راه رفتن حیوان آهسته و نامنظم میشود، فک پایین می افتد، سر بطرف زمین خم میشود، دم آویزان میگردد و سرانجام حیوان به حال فلج میخوابد، وقتی که سگ انسان را گاز میگیردممکن است علائم هاری او هنوز ظاهر نشده باشد، بنابراین باید سگ را گرفت و 15 روز زیر نظر نگاه داشت، گاهی سگ را میکشند و در این هنگام باید بوسیله ای جستجوی کر دو نگری در کُرن دامون در روی یک لام بیماری راتشخیص داد، هاری انسان هم مانند هاری سگ است، دورۀکمون هاری بطور متوسط 40 روز است و با جای گازگرفته شده تناسب دارد، هر قدر زخم به سر نزدیکتر باشد دورۀ کمون کوتاهتر است و این دوره معمولاً بی سروصداست، مرحلۀ شروع: بیماران مضطرب، غمگین، خسته و بی اشتها میشوند، زبانشان باردار است و قی میکنند، بد میخوابند، بسرعت لاغر میشوند، ضعیف می گردند و میل دارند تنها باشند، تب بالا میرود، لرز دارند، نبض سریع است و در تنفس اختلالاتی پیدا میشود، تحریکات دماغی و روانی دارند و اغلب بدون اراده بجاهای دوردست میروند، اختلالاتی در ناحیۀ زخم از قبیل حساسیت زیاد، بیحسی وسوزن سوزن شدن و دردهائی بشکل نورالژیک، جهش عضلات و پارزی مشاهده میشود، خارش نخست تنها در اطراف زخم است و سپس عمومیت می یابد و بسیار شدید است، اگر بینی گاز گرفته شده باشد، بیماررؤیاهای دیدنی میکند، مرحلۀ استقراربیماری: اضطراب، غمگینی و ضعف زیادتر میشود، رؤیای شامه ای، چشمی و گوشی بر حسب اینکه بینی، چشم یا گوش گاز گرفته شده باشد وجود دارد، اسپاسم حلق و حنجره و کریز عطسه و سکسکه، و تنفس سخت و نامنظم انجام میگردد، گاهگاهی بیمار آه های عمیق می کشد عمل بلع چنان اسپاسمی دردناک تولید میکند که فکر یا دیدن آب، این اسپاسم را ظاهر میسازد، چنانکه بیمار از دیدن آب میترسد و رنج میبرد بیمار فقط در تاریکی و خاموشی مطلق کمی راحت است، کمترین آواز، کمترین نور، کمترین جریان هوا و حتی فوت یک شخص تشنجی تولید میکند، ائروفوبی یعنی ترس از جریان هوا یکی از علامات مشخص هاری است، اسپاسم عمومیت می یابد، و دائمی میشود، نفس تنگی ظاهر میشود، دست و پاها میلرزند و سست میشوند، صورت انقباض پیدا میکند، صدا خشن میشود و بالاخره این تحریکات تبدیل به خشم میشود، بیماربی آنکه احساس کند بندهای خود را پاره میکند، اشیاء اطراف خویش را میشکند، سرش را به دیوار میزند، خود را زخمی میکند، هذیان میگوید و میخواهد بگریزد، بزند و گاز بگیرد، و از ابتدای این مرحلۀ تحریکات، اعضای تناسلی در تحریک هستند، ارکسیون دائمی است، در حدود روز دوم تا سوم ترشحات بزاق زیاد میشود، اخلاط فراوان و دهان کف آلود است و بیمار دائماً تف میکند، ادرار کم میشود و از بین میرود، استفراغهای شدید که گاهی خونی است و امتلاء و یبوست دارد، در جریان بیماری درجۀ حرارت معمولاً بالا است، در آخر بیماری تب بالا میرود و حتی به 43 درجه میرسد، نبض سریع و عرق فراوان است، در بعضی موارد پس از این مرحله، تحریکات مرحلۀ فلج میرسد و این فلج، شلی است، بیخوابی تمام شده و خواب بر او چیره و حالت چرت زدن و اغماء فرامیرسد، با اینهمه حرارت بالا می آید وبیمار با تب زیاد درمیگذرد، سیر هاری معمولاً 1 تا 15 روز است و بطور متوسط 5 روز است، هاری یک بیماری ابتدائی مغز و پی است و تمام مغز و پی یک انسان یا یک حیوان هار دارای ویروس هاری است، ولی مغز بیش از پی ویروس دارد، از مغز ویروس وارد غدد بزاقی میشود و در آنجا همیشه میتوان آن را یافت، 14 روز پیش از نخستین علائم بیماری ویروس را میتوان در بزاق یافت و این موضوع بی نهایت مهم است، ویروس هاری از فیلتر میگذرد، قطر ویروس ثابت 140 - 210 هزارم مو و ویروس کوچه 160 - 240 هزارم مو میباشد، و ویروس هاری قابل کشت نیز میباشد، پیش گیری: از بین بردن سگهای بی صاحب و ولگرد، کشتن سگ هار و سگهائی که از آن گاز گرفته شده اند، تعیین مالیات سنگین برای سگهای صاحبدار (که باید پوزه بند مؤثر و گردن بند داشته باشند)، درمان هاری: ازبین بردن ویروس در زخم پیش از اینکه از آنجا تجاوز کرده باشد، برای این کار یک ساعت بیشتر وقت نداریم، پس از یک ساعت ویروس سیلندراکس ها را میگیرد و حتماً هاری ظاهر میشود و هیچ نوع ضدعفونی نمی تواند مانع آن گردد، پس از آنکه زخم را تمیز میکنند آن را کاملاً با الکترو کوتریزاسیون میسوزانند، درمان هاری بوسیلۀپاستور کشف شد، ویروس هاری در نتیجۀ خشک شدن، ویرولانس خود را از دست میدهد و حال آنکه خاصیت مصونیت دهنده خود را نگاه میدارد، در انسان هاری ظاهرشده کشنده است، (بیماریهای واگیر تألیف غلامعلی بینش ور ج 2 صص 41 - 48)
حالت وکیفیت هار دیوانگی جانوران خاصه سگ، بیماریی است. مرضی است عفونی که عاملش یک ویروس فیلتران است و بوسیله تحریکات عصبی که مهمترین آنها انقباضات عضلانی است مشخص میباشد حیوانات هار مرض را از راه گاز گرفتن بانسان انتقال میدهند. در انسان هنگامیکه ه
حالت وکیفیت هار دیوانگی جانوران خاصه سگ، بیماریی است. مرضی است عفونی که عاملش یک ویروس فیلتران است و بوسیله تحریکات عصبی که مهمترین آنها انقباضات عضلانی است مشخص میباشد حیوانات هار مرض را از راه گاز گرفتن بانسان انتقال میدهند. در انسان هنگامیکه ه
نوعی پارچه است: ز بهاری و گلی آنکه عمامه کرد و جامه نه هوای سرد بستان نه هوای باغ دارد. نظام قاری (دیوان ص 66). رونق حسن بهاریست دگر کتان را گرم بازار ز شمسی شده تابستان را. نظام قاری (دیوان ص 37) رنگی است سفید چرکین مانا به بهار نارنج. (آنندراج)
نوعی پارچه است: ز بهاری و گلی آنکه عمامه کرد و جامه نه هوای سرد بستان نه هوای باغ دارد. نظام قاری (دیوان ص 66). رونق حسن بهاریست دگر کتان را گرم بازار ز شمسی شده تابستان را. نظام قاری (دیوان ص 37) رنگی است سفید چرکین مانا به بهار نارنج. (آنندراج)
اندکی مایه طعام بود که بخورند و گویند نهاری کنیم تا طعامی دیگر رسیدن، چنانکه بعضی دیگر گویند صفرا بشکنیم از آن سبب که نهار باشد یعنی ناشتا که چون آن خورند آن را نهاری گویند یعنی ناشتا شد. (لغت فرس اسدی ص 518). طعام ناشتا باشد یعنی کم مایه طعامی بود که پیش از طعام تمام مایه خورند و گویندنهاری کنیم و نهاری از آن سبب گویند که ناهار بوده باشند که این طعام کم مایه را خورند. (اوبهی). نهاره. طعام اندک که بدان ناشتا کنند. (برهان قاطع) (از آنندراج). ناشتاشکن. (مهذب الاسماء). کنایه از طعام صبح، در عرف نوعی از شوربای گوشت که به وقت صبح خورند. (غیاث اللغات). لهنه. چاشنی بامداد. (زمخشری). لقمهالصباح. صبحانه. دهان گیره. دهن گیره. زیرقلیانی. (یادداشت مؤلف). چاشت. ناشتا. (ناظم الاطباء) : وصال تو تا باشدم میهمانی سزد کز تو یابم سه بوسه نهاری. خفاف (لغت فرس). چو خوان نهاد نهاری فرونهد پیشت چو طبع خویش به خامی چو یشمه بی چربو. منجیک. نه ماه بعد از طعام نهاری بیرون بارگاه بر کرسی نشستی. (جهانگشای جوینی). - نهاری دادن، تلهیج. (منتهی الارب). تسلیف. تلهین. (تاج المصادر بیهقی). - نهاری کردن، نهار کردن. نهار شکستن. ناشتائی خوردن: من دوش به کف داشتم آن زلف همه شب وز دو لب او کرده ام امروز نهاری. فرخی. ، بسیار و فراوان. (ناظم الاطباء). رجوع به نهارو نهمار شود، قسمی از دهنۀ لگام. (ناظم الاطباء)
اندکی مایه طعام بود که بخورند و گویند نهاری کنیم تا طعامی دیگر رسیدن، چنانکه بعضی دیگر گویند صفرا بشکنیم از آن سبب که نهار باشد یعنی ناشتا که چون آن خورند آن را نهاری گویند یعنی ناشتا شد. (لغت فرس اسدی ص 518). طعام ناشتا باشد یعنی کم مایه طعامی بود که پیش از طعام تمام مایه خورند و گویندنهاری کنیم و نهاری از آن سبب گویند که ناهار بوده باشند که این طعام کم مایه را خورند. (اوبهی). نهاره. طعام اندک که بدان ناشتا کنند. (برهان قاطع) (از آنندراج). ناشتاشکن. (مهذب الاسماء). کنایه از طعام صبح، در عرف نوعی از شوربای گوشت که به وقت صبح خورند. (غیاث اللغات). لهنه. چاشنی بامداد. (زمخشری). لقمهالصباح. صبحانه. دهان گیره. دهن گیره. زیرقلیانی. (یادداشت مؤلف). چاشت. ناشتا. (ناظم الاطباء) : وصال تو تا باشدم میهمانی سزد کز تو یابم سه بوسه نهاری. خفاف (لغت فرس). چو خوان نهاد نهاری فرونهد پیشت چو طبع خویش به خامی چو یشمه بی چربو. منجیک. نه ماه بعد از طعام نهاری بیرون بارگاه بر کرسی نشستی. (جهانگشای جوینی). - نهاری دادن، تلهیج. (منتهی الارب). تسلیف. تلهین. (تاج المصادر بیهقی). - نهاری کردن، نهار کردن. نهار شکستن. ناشتائی خوردن: من دوش به کف داشتم آن زلف همه شب وز دو لب او کرده ام امروز نهاری. فرخی. ، بسیار و فراوان. (ناظم الاطباء). رجوع به نهارو نهمار شود، قسمی از دهنۀ لگام. (ناظم الاطباء)
محب الله بن عبدالشکور بهاری. وی علوم را نزد شیخ قطب الدین فراگرفت، پس به حوزۀ درس قطب الدین شمس آبادی رفت. او راست: 1- رساله المغالطه العامه الورود. 2- سلم العلوم (منطق). 3- مسلم الثبوت (در اصول و فقه). به سال 1119 هجری قمری درگذشته است. (از معجم المطبوعات) ابومحمد بهاری، فرزند ابونصر احمد بن حسین بن علی بن احمد بن بهاره بکرآبادی بهاری جرجانی است که در ماه رمضان سال 423 هجری قمری درگذشته است. (لباب الانساب) یکی از نجبای آن دیار (فارس) و اسمش نوروزشاه. چندی حکومت قلعۀ هرموز به او مفوض بوده و دلیری تیزچنگ و چابک سوار و امیری خوش طبع. از او است: مه من کند به هرکس که رسد شکایت از من که کسی ز رحم ناگه نکند حکایت از من. (آتشکدۀ آذر ص 305)
محب الله بن عبدالشکور بهاری. وی علوم را نزد شیخ قطب الدین فراگرفت، پس به حوزۀ درس قطب الدین شمس آبادی رفت. او راست: 1- رساله المغالطه العامه الورود. 2- سلم العلوم (منطق). 3- مسلم الثبوت (در اصول و فقه). به سال 1119 هجری قمری درگذشته است. (از معجم المطبوعات) ابومحمد بهاری، فرزند ابونصر احمد بن حسین بن علی بن احمد بن بهاره بکرآبادی بهاری جرجانی است که در ماه رمضان سال 423 هجری قمری درگذشته است. (لباب الانساب) یکی از نجبای آن دیار (فارس) و اسمش نوروزشاه. چندی حکومت قلعۀ هرموز به او مفوض بوده و دلیری تیزچنگ و چابک سوار و امیری خوش طبع. از او است: مه من کند به هرکس که رسد شکایت از من که کسی ز رحم ناگه نکند حکایت از من. (آتشکدۀ آذر ص 305)
منسوب به بهار که عبارت از موسم گل باشد چنانکه گویند ابر بهاری. (آنندراج). منسوب به بهار. (ناظم الاطباء). منسوب به بهار. ربیعی. (فرهنگ فارسی معین). با کلمات ابر و باد و باران و جز اینها ترکیب شود و گاه هم معنی خوش و با طراوت و دل انگیز دهد: باد بهاری به آبگیر برآمد چون رخ من گشت آبگیر پر از چین. عماره. بالا چون سرو نورسیده بهاری کوهی لرزان میان ساق و میان بر. منجیک. امید آنکه روزی خواند ملک دو بیتم بختم شود مساعد روزم شود بهاری. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 101). ورچه برانی هنوز روی امید از قفاست برق یمانی بجست باد بهاری بخاست. سعدی. کدام باد بهاری وزید در آفاق که باز در عقبش نکبت خزانی نیست. سعدی. دایۀ ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات را در مهد زمین بپروراند. (گلستان سعدی). - ابر بهاری، ابری که در فصل بهار در آسمان پدید آید. (فرهنگ فارسی معین). - اعتدال بهاری، اعتدال ربیعی. (فرهنگ فارسی معین). - باد بهاری، باد لطیف و مطبوع بهارگاه. - باران بهاری، بارانی که در فصل بهار بارد. (فرهنگ فارسی معین). - بهاری کنیز، کنیزکی خوبروی و دل انگیز و چون بهار برنگ و بوی مطبوع: از آن قندهاری بهاری کنیز سخن راند کاین درخور منت نیز. اسدی
منسوب به بهار که عبارت از موسم گل باشد چنانکه گویند ابر بهاری. (آنندراج). منسوب به بهار. (ناظم الاطباء). منسوب به بهار. ربیعی. (فرهنگ فارسی معین). با کلمات ابر و باد و باران و جز اینها ترکیب شود و گاه هم معنی خوش و با طراوت و دل انگیز دهد: باد بهاری به آبگیر برآمد چون رخ من گشت آبگیر پر از چین. عماره. بالا چون سرو نورسیده بهاری کوهی لرزان میان ساق و میان بر. منجیک. امید آنکه روزی خواند ملک دو بیتم بختم شود مساعد روزم شود بهاری. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 101). ورچه برانی هنوز روی امید از قفاست برق یمانی بجست باد بهاری بخاست. سعدی. کدام باد بهاری وزید در آفاق که باز در عقبش نکبت خزانی نیست. سعدی. دایۀ ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات را در مهد زمین بپروراند. (گلستان سعدی). - ابر بهاری، ابری که در فصل بهار در آسمان پدید آید. (فرهنگ فارسی معین). - اعتدال بهاری، اعتدال ربیعی. (فرهنگ فارسی معین). - باد بهاری، باد لطیف و مطبوع بهارگاه. - باران بهاری، بارانی که در فصل بهار بارد. (فرهنگ فارسی معین). - بهاری کنیز، کنیزکی خوبروی و دل انگیز و چون بهار برنگ و بوی مطبوع: از آن قندهاری بهاری کنیز سخن راند کاین درخور منت نیز. اسدی
جان، نویسندۀ انگلیسی، در سال 1666 میلادی متولد شد، در دانشگاه اکسفورد تحصیل کرد، وی از نویسندگان برجستۀ اولین دائرهالمعارف انگلیسی و بهترین نویسندۀ لغات فنی و هنری و نیز از نخستین اعضاء انجمن شاهی بود ومدتی نیابت ریاست آن انجمن را داشت، هاریس در سال 1719 وفات یافته است، (از دایرهالمعارف بریتانیکا) ویلیام هنری (1883 میلادی)، ارگ نواز سنت ژرژ شاپل، ویندسور و مصنف موسیقی کلیسائی
جان، نویسندۀ انگلیسی، در سال 1666 میلادی متولد شد، در دانشگاه اکسفورد تحصیل کرد، وی از نویسندگان برجستۀ اولین دائرهالمعارف انگلیسی و بهترین نویسندۀ لغات فنی و هنری و نیز از نخستین اعضاء انجمن شاهی بود ومدتی نیابت ریاست آن انجمن را داشت، هاریس در سال 1719 وفات یافته است، (از دایرهالمعارف بریتانیکا) ویلیام هنری (1883 میلادی)، ارگ نواز سنت ژرژ شاپل، ویندسور و مصنف موسیقی کلیسائی
پارسی تازی گشته نهاری ناشتایی روزانه روز به روز چیزی که مرد ناهار (گرسنه) بخورد (رشیدی) : طعام اندکی که بدان ناشتا کنند: (من دوش بکف داشتم آن زلف همه شب وز دو لب او کرده ام امروز نهاری) توضیح السامی فی الاسامی در معنی الهنه و السلفه و اللهجه (نهاری) را آورده
پارسی تازی گشته نهاری ناشتایی روزانه روز به روز چیزی که مرد ناهار (گرسنه) بخورد (رشیدی) : طعام اندکی که بدان ناشتا کنند: (من دوش بکف داشتم آن زلف همه شب وز دو لب او کرده ام امروز نهاری) توضیح السامی فی الاسامی در معنی الهنه و السلفه و اللهجه (نهاری) را آورده
خدای نیکخواه آفریدگار نیکخواست و بالاخره بمقتضای مبرم اجل گرفتار آمده درمکه شریفه ودیعت حیات بمقتاضی اجل سپرد. بالاخره باستمالت محمد علی خان و غیره بازگشته بخدمت پادشاه آمد. توضیح این کلمه باین صورت در عربی نیامده و اخره بمعنی کندی و بطء است و بالاخره ظاهرا منحوتی است از یکی از دو صورت ذیل: جاء باخره وماعرفته الا باخره اخیرا (اقرب المورد) جاء اخیرا واخرا و اخریا و آخریا وباخره ای آخر کل شی (ذیل اقرب المورد لسان العرب) بهر حال گروهی (بالاخره) را جزو علطهای مشهور شمرده اند (ولی صاحب معیار اللغه در ضمن ضبط اوزان مختلف کلمه بالاخره را نیز ذکر کرده است. بجای این کلمه می توان آخر الامر و مانند آنها را بکار برد. خالق، پروردگار، خدا
خدای نیکخواه آفریدگار نیکخواست و بالاخره بمقتضای مبرم اجل گرفتار آمده درمکه شریفه ودیعت حیات بمقتاضی اجل سپرد. بالاخره باستمالت محمد علی خان و غیره بازگشته بخدمت پادشاه آمد. توضیح این کلمه باین صورت در عربی نیامده و اخره بمعنی کندی و بطء است و بالاخره ظاهرا منحوتی است از یکی از دو صورت ذیل: جاء باخره وماعرفته الا باخره اخیرا (اقرب المورد) جاء اخیرا واخرا و اخریا و آخریا وباخره ای آخر کل شی (ذیل اقرب المورد لسان العرب) بهر حال گروهی (بالاخره) را جزو علطهای مشهور شمرده اند (ولی صاحب معیار اللغه در ضمن ضبط اوزان مختلف کلمه بالاخره را نیز ذکر کرده است. بجای این کلمه می توان آخر الامر و مانند آنها را بکار برد. خالق، پروردگار، خدا