تماس وان. اربنیوس یا اربانیوس (نزد مصریان). مستشرق هلندی متولد در گرکوم بسال 1584، متوفی به لیدن بسال 1624م. وی بتحصیل السنۀ شرقیه پرداخت و استاد زبان عربی در لیدن گردید و بسال 1619م. استاد زبان عبری شد. ویرا حقاً پدر مستشرقین هلندی مائۀ هفدهم و هیجدهم دانند. او راست کتابی در قواعدلغت، که در لیدن بسال 1613 و 1656. بطبع رسیده و درآن منتخباتی از امثال لقمان حکیم و جز اوست. و نیز وی بنشر بعض منتخبات از حماسۀ ابی تمام قیام کرده است که در لیدن بسال 1748 و 1767م. بطبع رسیده و زیدان گوید که اربانیوس قرآن شریف را بلغت لاتینی ترجمه کرده و انتشار داده است. رجوع به معجم المطبوعات شود
تماس وان. اربنیوس یا اربانیوس (نزد مصریان). مستشرق هلندی متولد در گُرکوم بسال 1584، متوفی به لیدن بسال 1624م. وی بتحصیل السنۀ شرقیه پرداخت و استاد زبان عربی در لیدن گردید و بسال 1619م. استاد زبان عبری شد. ویرا حقاً پدر مستشرقین هلندی مائۀ هفدهم و هیجدهم دانند. او راست کتابی در قواعدلغت، که در لیدن بسال 1613 و 1656. بطبع رسیده و درآن منتخباتی از امثال لقمان حکیم و جز اوست. و نیز وی بنشر بعض منتخبات از حماسۀ ابی تمام قیام کرده است که در لیدن بسال 1748 و 1767م. بطبع رسیده و زیدان گوید که اربانیوس قرآن شریف را بلغت لاتینی ترجمه کرده و انتشار داده است. رجوع به معجم المطبوعات شود
نام پدر ساره بود عم ابراهیم علیه السلام، (از ترجمه طبری بلعمی چ بهار)، (به معنی کوه نشین) برادر ابراهیم و پدر لوط است، (قاموس کتاب مقدس) (ناظم الاطباء)، هاران بن آزر برادر ابراهیم پیغمبرو پدر لوط علیهماالسلام، (المعرب منصور جوالیقی چ مصر ص 123) (عیون الاخبار چ مصر ج 1 ص 215)، و ابراهیم را برادری بود، نام او هاران و لوط پسر او بود و ساره دخترعمش بود و هرکه علمش نداند پندارند که دو هاران یکی است و ساره خواهر لوط بوده است و هر دو برادرزادگان ابراهیم بود، (ترجمه طبری بلعمی ص 246 چ بهار)
نام پدر ساره بود عم ابراهیم علیه السلام، (از ترجمه طبری بلعمی چ بهار)، (به معنی کوه نشین) برادر ابراهیم و پدر لوط است، (قاموس کتاب مقدس) (ناظم الاطباء)، هاران بن آزر برادر ابراهیم پیغمبرو پدر لوط علیهماالسلام، (المعرب منصور جوالیقی چ مصر ص 123) (عیون الاخبار چ مصر ج 1 ص 215)، و ابراهیم را برادری بود، نام او هاران و لوط پسر او بود و ساره دخترعمش بود و هرکه علمش نداند پندارند که دو هاران یکی است و ساره خواهر لوط بوده است و هر دو برادرزادگان ابراهیم بود، (ترجمه طبری بلعمی ص 246 چ بهار)
حران شهری است از اقلیم چهارم به جزیره و جزیره به لغت عربی زمینی باشد که محاط به آب باشد و بلاد جزیره مملکتی است از اقلیم چهارم میانۀ فرات و دجله و دارالملک آن موصل و ارّان است ودیاربکر و ربیعه و دیارمضر و غیرها از بلاد آن است، حران و رقه و رأس عین و ماردین و قرقیا و نصیبین و سنجار و عانه و موش و اربل و خانور و میافارقین و غیره، منسوب به آن جزری باشد به حذف یا، گویند اول شهری که بعد از بابل ساخته شده شهر ’هاران’ بوده و هاران نام پدر ساره زن ابراهیم خلیل بوده، و قیل کان لابراهیم اخ یسمی ایضاً هاران و هو ابولوط و قال الجوهری فی الصحاح: حران اسم بلد و هو فعال مجوز یکون فعلان و النسبه علیه حرنانی علی غیر قیاس حرّانی علی ما علیه العله - انتهی، حران معرب هاران است و مولد حضرت ابراهیم علیه السلام هم در زمین بابل بوده، لهذا نام اورا براهام و فارسی دانند، (آنندراج) (انجمن آرا)
حران شهری است از اقلیم چهارم به جزیره و جزیره به لغت عربی زمینی باشد که محاط به آب باشد و بلاد جزیره مملکتی است از اقلیم چهارم میانۀ فرات و دجله و دارالملک آن موصل و ارّان است ودیاربکر و ربیعه و دیارمضر و غیرها از بلاد آن است، حران و رقه و رأس عین و ماردین و قرقیا و نصیبین و سنجار و عانه و موش و اربل و خانور و میافارقین و غیره، منسوب به آن جزری باشد به حذف یا، گویند اول شهری که بعد از بابل ساخته شده شهر ’هاران’ بوده و هاران نام پدر ساره زن ابراهیم خلیل بوده، و قیل کان لابراهیم اخ یسمی ایضاً هاران و هو ابولوط و قال الجوهری فی الصحاح: حران اسم بلد و هو فعال مجوز یکون فعلان و النسبه علیه حرنانی علی غیر قیاس حرّانی علی ما علیه العله - انتهی، حران معرب هاران است و مولد حضرت ابراهیم علیه السلام هم در زمین بابل بوده، لهذا نام اورا براهام و فارسی دانند، (آنندراج) (انجمن آرا)
نوعی از ماهی کوچک است و پای بسیاردارد و بر پشت او خار هم هست، و به این معنی هازیا هم به نظر آمده است که به جای رای بی نقطه زای نقطه دارو به جای بای فارسی یای حطی باشد، (برهان) (آنندراج)، نوعی از ماهی خاردار کوچک و خرد، (ناظم الاطباء)
نوعی از ماهی کوچک است و پای بسیاردارد و بر پشت او خار هم هست، و به این معنی هازیا هم به نظر آمده است که به جای رای بی نقطه زای نقطه دارو به جای بای فارسی یای حطی باشد، (برهان) (آنندراج)، نوعی از ماهی خاردار کوچک و خرد، (ناظم الاطباء)
ابن عبداﷲ المهلبی، محدث است و مرزبانی به وساطت محمد بن یحیی، داستانی از وی درباره ابوتمام شاعر در الموشح آورده است و خود نیز داستانهایی از وی در ایراد و انتقاد به ابوتمام نقل کرده است، (الموشح ص 299، 304 و 321) الثائر، ابن محمد بن حسین بن علی، مکنی به ابوطالب، از فرمانروایان علوی (سادات حسینی) مازندران است که در نیمۀ اول قرن پنجم هجری در آن سامان حکومت داشته است، (ترجمه مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 186) ابن موسی، مکنی به ابوعبداﷲ انصاری، از مشاهیر نحویان و از خانوادۀ یهودی است، در حدیث و تفسیر بی مانند بود، و به دین اسلام درآمد، در بصره میزیست اصمعی به ثقه بودنش گواهی داده است، (قاموس الاعلام ترکی) برادروار، پسر ابی ناداب که از خانه پدر در پیش صندوق خداوند افتاده باورشلیم رفت و بدین طریق از غضب برادر خود غرّاه نجات یافت. (کتاب دوم سموئیل 6:3 و اول تواریخ ایام 13:7) (قاموس کتاب مقدس) سید هارون از سادات مرتضوی هزارجریب، از خانوادۀ جبرئیلی است که در میان سالهای 934 - 973 هجری قمری در هزارجریب حکومت رانده، (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد بخش فارسی تألیف رابینو ص 191) ابن محمد بن عبدالملک الزیات، مکنی به ابوموسی، از جمعکنندگان اخبار و یکی از رواه بود، از جمله کتب وی کتاب ’اخبار ذی الرمه’ و مجموعۀ رسائل او را میتوان نام برد، (الفهرست چ مصر ص 178) امیر هارون از امیرانی است که در حدود سیرجان، شاه شجاع از آل مظفر را هنگامی که برای جنگ با دولتشاه (در اسفند 765 هجری قمری) بطرف کرمان میرفت یاری کرد، (تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 222) ابن غزوان، از چاکران ابوجعفرمنصور دوانیقی دومین خلیفۀ عباسی که به فرمان وی، فضیل بن عمران استاد جعفر پسر منصور را کشت، هارون ازموالی عثمان بن نهیک بود، (الوزراء و الکتاب ص 92) ابن ابی حفصه، از مشاهیر شعر و ادب عرب، مداح مهدی و رشید خلفای عباسی بود، زادگاهش یمامه و در زمان خلفا ببغداد آمد، وفاتش به سال 182 هجری اتفاق افتاد، (حبیب السیر ج 2 ص 231) ابن زکریا الهجری، مکنی به ابوعلی، نحوی است و کتاب ’النوادر المفیده’ از اوست، ثابت بن خرم السرقطی و جز او از وی روایت کنند، (معجم الادباء ج 19 ص 262) ابن الحائک الضریر النحوی، یهودی الاصل، اهل حیره و نحوی است، از اوست: کتاب العلل فی النحو، کتاب الغریب الهاشمی، (معجم الادباء چ مصر ج 19 ص 261) ابن نعیم، در ’الوزراء و الکتاب’ داستانی راجع به شهادت دادن وی در محضر مأمون خلیفۀ عباسی آمده است، رجوع به الوزراء و الکتاب صص 258-259 شود ابن عزّون الراهب، از مورخین است و تاریخی دارد که در آن بیست ودو تن از قیصران روم را از عهداسکندر ذکر کرده است، (تاریخ الحکماء قفطی ص 126) ابن سعید، مکنی به ابوعبدالرحمن الراعی العابد، محدث است و ابومسعود رازی از وی روایت کند، رجوع به ذکر الاخبار اصبهان ج 2 ص 336 شود ابن موسی، یکی از مشاهیر اطبای آندلس از اهالی اشبونه (لیسبون) بوده و در خدمت ناصر و مستنصر طبابت میکرده است، (قاموس الاعلام ترکی) ابن موسی بن جعفر، یکی از پسران موسی بن جعفر علیه السلام امام هفتم شیعیان است، (تاریخ حبیب السیر ج 2 ص 81) (تاریخ گزیده ص 606) ابن المقتدر، برادر الراضی باﷲ خلیفۀ عباسی، وی در سال 324 هجری قمری درگذشت، (الاوراق ص 7) (اخبار الراضی باﷲ و متقی باﷲ ص 71) ابن اعین، از رواه است، سعید بن عامر از قول وی داستانی درباره عمر بن عبدالعزیز روایت کرده است، (سیره عمر بن عبدالعزیز ص 176) از بنی مأمون معاصربا ابوالقاسم عبداﷲ المستکفی باﷲ بن المکتفی باﷲ خلیفۀ عباسی (332 - 334 هجری قمری) (النقود العربیه ص 126) بغراخان بن یوسف خضرخان از امرای ایلک خانیه مشرق از 455 تا 496، (طبقات سلاطین اسلام ص 123)، رجوع به آل افراسیاب شود امیر، ابن محمد العباسی، مکنی به ابوموسی، مورخ است و از اوست:تاریخ خلفای بنی عباس، (تاریخ الخلفاء سیوطی ص 18) ابن محمد بن هارون اسوانی، مکنی به ابوموسی، از فقهاء مالکی و محدث بود، در ربیع الاول سال 327 هجری قمری درگذشت ابن محمد بن کثیر بن زادویه القرشی، محدث است، (ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 237)، و رجوع به الموشح ص 373 شود مکنی به ابومحمد، از رواه حدیث بود، حسن بن صالح از وی و او از مقاتل بن حیان روایت میکرد فرزند ابواحمد موفق برادر معتمد خلیفۀ عباسی، (ابن اثیر ج 7 ص 138)، والی واسط بوده است ابن عبدالصمد رخی نیشابوری، از مردم رخ (نام پشته ای به نیشابور) ابن ابی عبید، از رواه است، (سیره عمر بن عبدالعزیز ص 35) ابن عبدالولی، او راست: کتاب الملل المتقدمین فی اصول دین ابن موسی القرطبی، وی ابیات کتاب سیبویه را شرح کرده است ابن حاتم الکوفی، او راست: کتاب القرأات، (ابن الندیم) ابن مسلم، مکنی به ابومسلم، محدث است ابن فاتک، او راست: علل النحو مکنی به ابومحمد، تابعی است ابن مسلم حنائی، محدث است او راست: کتاب آلات الحرب ابن ملول، محدث است
ابن عبداﷲ المهلبی، محدث است و مرزبانی به وساطت محمد بن یحیی، داستانی از وی درباره ابوتمام شاعر در الموشح آورده است و خود نیز داستانهایی از وی در ایراد و انتقاد به ابوتمام نقل کرده است، (الموشح ص 299، 304 و 321) الثائر، ابن محمد بن حسین بن علی، مکنی به ابوطالب، از فرمانروایان علوی (سادات حسینی) مازندران است که در نیمۀ اول قرن پنجم هجری در آن سامان حکومت داشته است، (ترجمه مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 186) ابن موسی، مکنی به ابوعبداﷲ انصاری، از مشاهیر نحویان و از خانوادۀ یهودی است، در حدیث و تفسیر بی مانند بود، و به دین اسلام درآمد، در بصره میزیست اصمعی به ثقه بودنش گواهی داده است، (قاموس الاعلام ترکی) برادروار، پسر ابی ناداب که از خانه پدر در پیش صندوق خداوند افتاده باورشلیم رفت و بدین طریق از غضب برادر خود غرّاه نجات یافت. (کتاب دوم سموئیل 6:3 و اول تواریخ ایام 13:7) (قاموس کتاب مقدس) سید هارون از سادات مرتضوی هزارجریب، از خانوادۀ جبرئیلی است که در میان سالهای 934 - 973 هجری قمری در هزارجریب حکومت رانده، (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد بخش فارسی تألیف رابینو ص 191) ابن محمد بن عبدالملک الزیات، مکنی به ابوموسی، از جمعکنندگان اخبار و یکی از رواه بود، از جمله کتب وی کتاب ’اخبار ذی الرمه’ و مجموعۀ رسائل او را میتوان نام برد، (الفهرست چ مصر ص 178) امیر هارون از امیرانی است که در حدود سیرجان، شاه شجاع از آل مظفر را هنگامی که برای جنگ با دولتشاه (در اسفند 765 هجری قمری) بطرف کرمان میرفت یاری کرد، (تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 222) ابن غزوان، از چاکران ابوجعفرمنصور دوانیقی دومین خلیفۀ عباسی که به فرمان وی، فضیل بن عمران استاد جعفر پسر منصور را کشت، هارون ازموالی عثمان بن نهیک بود، (الوزراء و الکتاب ص 92) ابن ابی حفصه، از مشاهیر شعر و ادب عرب، مداح مهدی و رشید خلفای عباسی بود، زادگاهش یمامه و در زمان خلفا ببغداد آمد، وفاتش به سال 182 هجری اتفاق افتاد، (حبیب السیر ج 2 ص 231) ابن زکریا الهجری، مکنی به ابوعلی، نحوی است و کتاب ’النوادر المفیده’ از اوست، ثابت بن خرم السَرَقُطی و جز او از وی روایت کنند، (معجم الادباء ج 19 ص 262) ابن الحائک الضریر النحوی، یهودی الاصل، اهل حیره و نحوی است، از اوست: کتاب العلل فی النحو، کتاب الغریب الهاشمی، (معجم الادباء چ مصر ج 19 ص 261) ابن نعیم، در ’الوزراء و الکتاب’ داستانی راجع به شهادت دادن وی در محضر مأمون خلیفۀ عباسی آمده است، رجوع به الوزراء و الکتاب صص 258-259 شود ابن عزّون الراهب، از مورخین است و تاریخی دارد که در آن بیست ودو تن از قیصران روم را از عهداسکندر ذکر کرده است، (تاریخ الحکماء قفطی ص 126) ابن سعید، مکنی به ابوعبدالرحمن الراعی العابد، محدث است و ابومسعود رازی از وی روایت کند، رجوع به ذکر الاخبار اصبهان ج 2 ص 336 شود ابن موسی، یکی از مشاهیر اطبای آندلس از اهالی اشبونه (لیسبون) بوده و در خدمت ناصر و مستنصر طبابت میکرده است، (قاموس الاعلام ترکی) ابن موسی بن جعفر، یکی از پسران موسی بن جعفر علیه السلام امام هفتم شیعیان است، (تاریخ حبیب السیر ج 2 ص 81) (تاریخ گزیده ص 606) ابن المقتدر، برادر الراضی باﷲ خلیفۀ عباسی، وی در سال 324 هجری قمری درگذشت، (الاوراق ص 7) (اخبار الراضی باﷲ و متقی باﷲ ص 71) ابن اعین، از رواه است، سعید بن عامر از قول وی داستانی درباره عمر بن عبدالعزیز روایت کرده است، (سیره عمر بن عبدالعزیز ص 176) از بنی مأمون معاصربا ابوالقاسم عبداﷲ المستکفی باﷲ بن المکتفی باﷲ خلیفۀ عباسی (332 - 334 هجری قمری) (النقود العربیه ص 126) بغراخان بن یوسف خضرخان از امرای ایلک خانیه مشرق از 455 تا 496، (طبقات سلاطین اسلام ص 123)، رجوع به آل افراسیاب شود امیر، ابن محمد العباسی، مکنی به ابوموسی، مورخ است و از اوست:تاریخ خلفای بنی عباس، (تاریخ الخلفاء سیوطی ص 18) ابن محمد بن هارون اسوانی، مکنی به ابوموسی، از فقهاء مالکی و محدث بود، در ربیع الاول سال 327 هجری قمری درگذشت ابن محمد بن کثیر بن زادویه القرشی، محدث است، (ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 237)، و رجوع به الموشح ص 373 شود مکنی به ابومحمد، از رواه حدیث بود، حسن بن صالح از وی و او از مقاتل بن حیان روایت میکرد فرزند ابواحمد موفق برادر معتمد خلیفۀ عباسی، (ابن اثیر ج 7 ص 138)، والی واسط بوده است ابن عبدالصمد رخی نیشابوری، از مردم رخ (نام پشته ای به نیشابور) ابن ابی عبید، از رواه است، (سیره عمر بن عبدالعزیز ص 35) ابن عبدالولی، او راست: کتاب الملل المتقدمین فی اصول دین ابن موسی القرطبی، وی ابیات کتاب سیبویه را شرح کرده است ابن حاتم الکوفی، او راست: کتاب القرأات، (ابن الندیم) ابن مسلم، مکنی به ابومسلم، محدث است ابن فاتک، او راست: علل النحو مکنی به ابومحمد، تابعی است ابن مسلم حنائی، محدث است او راست: کتاب آلات الحرب ابن ملول، محدث است
قاصد و پیک، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، قاصد که بر کمر زنگله داشته تا کس از راه داران و حجاب مانع او نشوند و مردم وی را بشناسند، (یادداشت مؤلف) : ستاره بین که فلک را جلاجل کمر است که بر کمرگه هارون جلاجل است صواب، خاقانی، کآسمان را به حکم هارونیش ز اختران زنگل روان بستند، خاقانی، چرخ هارون کمردارش و چون هارونان ز انجمش زنگله ها در کمر آویخته اند، خاقانی، هارون صدر اوست فلک زآنکه انجمش هر شب جلاجل کمر است از زر سخاش، خاقانی، هارون تو ماه وز ثریاش شش زنگله در میان ببینم، خاقانی، دید که در لشکرش قیصر هارون شده ست زآن کله زهره ساخت زنگل هارون فلک، خاقانی، ، پاسبان، (آنندراج) (ناظم الاطباء) : سام نریمان چاکرش، رستم نقیب لشکرش هوشنگ هارون درش، جم حاجب بار آمده، خاقانی، هفت هارون بر در سلطان غیب از چه سان فرمان روان دانسته اند، خاقانی، آذین باغ دولت و هارون درگهت از قصر قیصریه و قیصر نکوتر است، خاقانی، صفوهالدین زبیدۀ عجم آنک دهر هارون آستانۀ اوست، خاقانی، جلاجل زنان گفت هارون شاه که شه تاجور باد و دشمن تباه، نظامی، سخائی که اگر مزرعۀ دنیا را به اقطاع به سگ داری دهد در چشم مکرمت او آن وزن سنجدی نسنجد و اگر جملۀ خزائن قارون به هارونی بخشد، آن در حوصلۀ او قدر کنجدی نگنجد، (المضاف الی بدایع الازمان فی وقایع کرمان چ عباس اقبال ص 25)، نقیب، (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان)، شاطر، (حاشیۀ برهان قاطعچ معین) (آنندراج)
قاصد و پیک، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، قاصد که بر کمر زنگله داشته تا کس از راه داران و حجاب مانع او نشوند و مردم وی را بشناسند، (یادداشت مؤلف) : ستاره بین که فلک را جلاجل کمر است که بر کمرگه هارون جلاجل است صواب، خاقانی، کآسمان را به حکم هارونیش ز اختران زنگل روان بستند، خاقانی، چرخ هارون کمردارش و چون هارونان ز انجمش زنگله ها در کمر آویخته اند، خاقانی، هارون صدر اوست فلک زآنکه انجمش هر شب جلاجل کمر است از زر سخاش، خاقانی، هارون تو ماه وز ثریاش شش زنگله در میان ببینم، خاقانی، دید که در لشکرش قیصر هارون شده ست زآن کله زهره ساخت زنگل هارون فلک، خاقانی، ، پاسبان، (آنندراج) (ناظم الاطباء) : سام نریمان چاکرش، رستم نقیب لشکرش هوشنگ هارون درش، جم حاجب بار آمده، خاقانی، هفت هارون بر در سلطان غیب از چه سان فرمان روان دانسته اند، خاقانی، آذین باغ دولت و هارون درگهت از قصر قیصریه و قیصر نکوتر است، خاقانی، صفوهالدین زبیدۀ عجم آنک دهر هارون آستانۀ اوست، خاقانی، جلاجل زنان گفت هارون شاه که شه تاجور باد و دشمن تباه، نظامی، سخائی که اگر مزرعۀ دنیا را به اقطاع به سگ داری دهد در چشم مکرمت او آن وزن سنجدی نسنجد و اگر جملۀ خزائن قارون به هارونی بخشد، آن در حوصلۀ او قدر کنجدی نگنجد، (المضاف الی بدایع الازمان فی وقایع کرمان چ عباس اقبال ص 25)، نقیب، (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان)، شاطر، (حاشیۀ برهان قاطعچ معین) (آنندراج)
نام ساز سه گوشه ای که تارهای آن در طول نامساویند و با دو دست نواخته میشود، هارپ را مصریان قدیم و عبرانیان و اقوام دیگر به حالت بسیار ناقص و ابتدائی میشناختند و به کار میبردند، بنابر افسانه ها داود پیغامبر به همراهی این ساز آواز میخوانده، در نقش های باستانی مصر و ایران پیش از اسلام (دورۀ ساسانیان) این ساز دیده میشود، و در آثار شعرای ما از آن سخن بسیار رفته است، چنانکه از نقش ها و تاریخ های موسیقی برمی آید این ساز مورد توجه زنان بوده و گویا ظاهر ظریف و شاعرانۀ آن آنان را میفریفته است، در دوره های کهن 4 سیم داشته که بتدریج رو به افزایش نهاده است، ’هارپ’ به صورتی که امروز در موسیقی علمی معمول است، یعنی ’هارپ’ مدل ’ارار’، در قرن نوزدهم میلادی بوسیلۀ ’سباستین ارار’ فرانسوی تکمیل شد و در ارکستر راه یافت، هارپ ’ارار’ 47 سیم دارد و در حال طبیعی در گام ’دو بمل’ بزرگ میباشد، پایۀ آن را 7 رکاب (پدال) احاطه کرده است که هر یک مخصوص یکی از نت های هفتگانه است و در زیر هر کدام دو حفره قرار دارد که روی هم تعبیه شده، هر یک از رکابها (پدال) بنابر اینکه آن را در حفرۀ اول یا دوم قرار دهیم و یا به حال اصلی خود بگذاریم، به سه حالت مختلف می تواند درآید، چون یک حفره پائین تر می آید سیم آن کشیده شده و صدای آن بفاصله نیم پرده زیرتر میگردد و به همین ترتیب چون در حفرۀ دیگر قرار گیرد صدایی از آن هارپ برمیخیزد که از صدای پدال حفرۀ اول نیم پرده زیرتر است، نقش ’پدال مربوط به سیم ’’ر’ در شکل زیر هویداست: دو O ر بمل O حالت اصلی ر O حفرۀ اول ر دیز O حفرۀ دوم می O اگر یکی از پدالها را به حفرۀ اول پایین بیاوریم و در جای خود ثابت نگاه داریم، مثلا اگر این کار را با پدال ’فا’ بمل انجام دهیم سیم فابمل از طول کوتاه و صدایش نیم پرده زیرتر میشود، بدین معنی که فابمل - یا بهتر بگوییم فاهای بمل - به ’فا’ طبیعی یا ’بکار’ مبدل میشود و بدین ترتیب گام سل بمل بزرگ را به دست می آوریم، بعد از آن اگر پدال دوبمل را در حفرۀ اول قرار دهیم، گام ’ر’ بمل بزرگ را خواهیم داشت، بدین طریق با پایین آوردن پدالها در حفرۀ اول به ترتیب گام ’لا’ بمل، ’می’ بمل، ’سی’ بمل، فا و بعد دو بزرگ را به دست خواهیم آورد، با داشتن گام دو بزرگ اگر نظری به پدالها بیفکنیم آنها را در حفرۀ اول ثابت خواهیم دید، حال اگربه پدال ’فا - بکار’ برگردیم و آن را در حفرۀ دوم ثابت کنیم سیم ’فا’ نیم پرده باز کوتاهتر می شود و تمام سیم های ’فا’ به ’فا دیز’ مبدل میشود و گام سل بزرگ را به دست خواهیم آورد، هرگاه 6 پدال دیگر را به ترتیب به همین منوال در حفرۀ دوم قرار دهیم گام های ر، لا، می، سی، فا و ’دو دیز’ را به دست می آوریم ... پدالهای هارپ پیش از قرن نوزدهم میلادی به وجود نیامده بود، از این رو نوازندۀ هارپ قدرت و وسیلۀ فنی بسیار محدودی داشت و به پیانوزنی می ماند که فقط مضراب های سفید را در اختیار داشته باشد ... با توجه به آنچه گذشت، اگر آهنگسازی بخواهد اثری برای هارپ بنویسد ناگزیر است که به نکات زیر توجه کند: گام کروماتیک اصلاًبا هارپ ناسازگار است و میتوان گفت که برای این سازممنوع میباشد مگر در یک حالت بسیار آهسته، زیرا هر نوت کروماتیک به عوض کردن یک پدال احتیاج دارد ... درگام کوچک، بواسطۀ عوض کردن پدالها در درجات 6 و 7 گام خالی از اشکال نیست و خلاصه تغییرات مقام (مودولاسیون) سریع بخصوص در گام هایی که خیلی از هم دورند بسیار مشکل است، زیرا عوض کردن پدالها وقت میگیرد و به علاوه در هر دفعه با هر پا یک پدال را بیشتر نمی توان عوض کرد، نکتۀ قابل ملاحظه ای که آهنگسازان باید در نظر داشته باشند دانستن نام پدالهای مخصوص پای راست و پای چپ است: پدالهای می، فا، سل، لا زیر پای راست و پدالهای سی، دو، ’ر’ زیر پای چپ قرار دارد، گام هایی که برای هارپ بسیار مناسب و خوش صداست گام های بمل دار میباشد، چون سیم ها به حال طبیعی و بلندی کامل خود میباشد، گام های بزرگ سهل ترین گام هایی است که میتوان به کار برد، چون این ساز با گام بزرگ کوک میشود، آکورهای متوافق، آریژه (سازشهای شکسته)، گام های دیاتونیک، اکتاو ’گلیساندو’ را به روی هارپ سلیس و استادانه میتوان اجرا کرد، به علت کم بودن فاصله بین سیم ها، به همان سهولتی که اکتاو را روی پیانو میگیریم فاصله دهم را روی هارپ می توانیم بگیریم، اما در آکور فقطباید 4 نت را برای هر دست در نظر گرفت، چون با انگشت پنجم کار نمی کنیم، ’تریل’ها و نت های تکرار شده هم چندان نتیجۀ خوبی نمی دهند، هارپ مثل همه سازهای زهی دارای نت های آرمونیک قابل توجهی است، با فشار دادن کف دست به روی سیم ها و بالمس کردن سیم مورد نظر نت آرمونیک را میتوان به گوش رسانید، اگر با سیم هایی که وسط هارپ قرار گرفته این کار را انجام دهیم، دست راست فقط میتواند یک نت آرمونیک را اجرا کند، در حالی که دست چپ 2 و گاهی 3 نوت را میتواند اجرا کند، با در نظر گرفتن این نکات باید گفت هارپ از لحاظ حدود و وسعت فنی با پیانو چندان اختلافی ندارد، از آثاری که برای هارپ نوشته شده بعضی از آنها برای پیانو هم قابل اجراست، عکس این مورد نیز صحیح است، مثلاً ’ارابسک’ و ’دختر سپیدموی’ از ’دوبوسی’، ’پرلود’ها و بسیاری از آثار دیگر باخ با اندک تغییراتی برای هارپ ترتیب داده شده است، از میان آهنگسازانی که برای هارپ آثاری نوشته اند ’موزار’ (کنسرتو برای فلوت و هارپ)، ’هاسلمان’، ’پیرنه’، ’دوبوسی’ و ’رادل’ را میتوان نام برد، (از مجلۀ موسیقی، شمارۀ 5، دورۀ سوم، دی 1335هجری شمسی صص 62 - 65)
نام ساز سه گوشه ای که تارهای آن در طول نامساویند و با دو دست نواخته میشود، هارپ را مصریان قدیم و عبرانیان و اقوام دیگر به حالت بسیار ناقص و ابتدائی میشناختند و به کار میبردند، بنابر افسانه ها داود پیغامبر به همراهی این ساز آواز میخوانده، در نقش های باستانی مصر و ایران پیش از اسلام (دورۀ ساسانیان) این ساز دیده میشود، و در آثار شعرای ما از آن سخن بسیار رفته است، چنانکه از نقش ها و تاریخ های موسیقی برمی آید این ساز مورد توجه زنان بوده و گویا ظاهر ظریف و شاعرانۀ آن آنان را میفریفته است، در دوره های کهن 4 سیم داشته که بتدریج رو به افزایش نهاده است، ’هارپ’ به صورتی که امروز در موسیقی علمی معمول است، یعنی ’هارپ’ مدل ’ارار’، در قرن نوزدهم میلادی بوسیلۀ ’سباستین ارار’ فرانسوی تکمیل شد و در ارکستر راه یافت، هارپ ’ارار’ 47 سیم دارد و در حال طبیعی در گام ’دو بمل’ بزرگ میباشد، پایۀ آن را 7 رکاب (پدال) احاطه کرده است که هر یک مخصوص یکی از نت های هفتگانه است و در زیر هر کدام دو حفره قرار دارد که روی هم تعبیه شده، هر یک از رکابها (پدال) بنابر اینکه آن را در حفرۀ اول یا دوم قرار دهیم و یا به حال اصلی خود بگذاریم، به سه حالت مختلف می تواند درآید، چون یک حفره پائین تر می آید سیم آن کشیده شده و صدای آن بفاصله نیم پرده زیرتر میگردد و به همین ترتیب چون در حفرۀ دیگر قرار گیرد صدایی از آن هارپ برمیخیزد که از صدای پدال حفرۀ اول نیم پرده زیرتر است، نقش ’پدال مربوط به سیم ’’ر’ در شکل زیر هویداست: دو O ر بمل O حالت اصلی ر O حفرۀ اول ر دیز O حفرۀ دوم می O اگر یکی از پدالها را به حفرۀ اول پایین بیاوریم و در جای خود ثابت نگاه داریم، مثلا اگر این کار را با پدال ’فا’ بمل انجام دهیم سیم فابمل از طول کوتاه و صدایش نیم پرده زیرتر میشود، بدین معنی که فابمل - یا بهتر بگوییم فاهای بمل - به ’فا’ طبیعی یا ’بکار’ مبدل میشود و بدین ترتیب گام سل بمل بزرگ را به دست می آوریم، بعد از آن اگر پدال دوبمل را در حفرۀ اول قرار دهیم، گام ’ر’ بمل بزرگ را خواهیم داشت، بدین طریق با پایین آوردن پدالها در حفرۀ اول به ترتیب گام ’لا’ بمل، ’می’ بمل، ’سی’ بمل، فا و بعد دو بزرگ را به دست خواهیم آورد، با داشتن گام دو بزرگ اگر نظری به پدالها بیفکنیم آنها را در حفرۀ اول ثابت خواهیم دید، حال اگربه پدال ’فا - بکار’ برگردیم و آن را در حفرۀ دوم ثابت کنیم سیم ’فا’ نیم پرده باز کوتاهتر می شود و تمام سیم های ’فا’ به ’فا دیز’ مبدل میشود و گام سل بزرگ را به دست خواهیم آورد، هرگاه 6 پدال دیگر را به ترتیب به همین منوال در حفرۀ دوم قرار دهیم گام های ر، لا، می، سی، فا و ’دو دیز’ را به دست می آوریم ... پدالهای هارپ پیش از قرن نوزدهم میلادی به وجود نیامده بود، از این رو نوازندۀ هارپ قدرت و وسیلۀ فنی بسیار محدودی داشت و به پیانوزنی می ماند که فقط مضراب های سفید را در اختیار داشته باشد ... با توجه به آنچه گذشت، اگر آهنگسازی بخواهد اثری برای هارپ بنویسد ناگزیر است که به نکات زیر توجه کند: گام کروماتیک اصلاًبا هارپ ناسازگار است و میتوان گفت که برای این سازممنوع میباشد مگر در یک حالت بسیار آهسته، زیرا هر نوت کروماتیک به عوض کردن یک پدال احتیاج دارد ... درگام کوچک، بواسطۀ عوض کردن پدالها در درجات 6 و 7 گام خالی از اشکال نیست و خلاصه تغییرات مقام (مودولاسیون) سریع بخصوص در گام هایی که خیلی از هم دورند بسیار مشکل است، زیرا عوض کردن پدالها وقت میگیرد و به علاوه در هر دفعه با هر پا یک پدال را بیشتر نمی توان عوض کرد، نکتۀ قابل ملاحظه ای که آهنگسازان باید در نظر داشته باشند دانستن نام پدالهای مخصوص پای راست و پای چپ است: پدالهای می، فا، سل، لا زیر پای راست و پدالهای سی، دو، ’ر’ زیر پای چپ قرار دارد، گام هایی که برای هارپ بسیار مناسب و خوش صداست گام های بمل دار میباشد، چون سیم ها به حال طبیعی و بلندی کامل خود میباشد، گام های بزرگ سهل ترین گام هایی است که میتوان به کار برد، چون این ساز با گام بزرگ کوک میشود، آکورهای متوافق، آریژه (سازشهای شکسته)، گام های دیاتونیک، اکتاو ’گلیساندو’ را به روی هارپ سلیس و استادانه میتوان اجرا کرد، به علت کم بودن فاصله بین سیم ها، به همان سهولتی که اکتاو را روی پیانو میگیریم فاصله دهم را روی هارپ می توانیم بگیریم، اما در آکور فقطباید 4 نت را برای هر دست در نظر گرفت، چون با انگشت پنجم کار نمی کنیم، ’تریل’ها و نت های تکرار شده هم چندان نتیجۀ خوبی نمی دهند، هارپ مثل همه سازهای زهی دارای نت های آرمونیک قابل توجهی است، با فشار دادن کف دست به روی سیم ها و بالمس کردن سیم مورد نظر نت آرمونیک را میتوان به گوش رسانید، اگر با سیم هایی که وسط هارپ قرار گرفته این کار را انجام دهیم، دست راست فقط میتواند یک نت آرمونیک را اجرا کند، در حالی که دست چپ 2 و گاهی 3 نوت را میتواند اجرا کند، با در نظر گرفتن این نکات باید گفت هارپ از لحاظ حدود و وسعت فنی با پیانو چندان اختلافی ندارد، از آثاری که برای هارپ نوشته شده بعضی از آنها برای پیانو هم قابل اجراست، عکس این مورد نیز صحیح است، مثلاً ’ارابسک’ و ’دختر سپیدموی’ از ’دوبوسی’، ’پرلود’ها و بسیاری از آثار دیگر باخ با اندک تغییراتی برای هارپ ترتیب داده شده است، از میان آهنگسازانی که برای هارپ آثاری نوشته اند ’موزار’ (کنسرتو برای فلوت و هارپ)، ’هاسلمان’، ’پیرنه’، ’دوبوسی’ و ’رادل’ را میتوان نام برد، (از مجلۀ موسیقی، شمارۀ 5، دورۀ سوم، دی 1335هجری شمسی صص 62 - 65)
فرانسوی از انگلیسی باستانی چنگ سازی است که سر ژن خمیده و تارها دارد از بس فغان وشیونم چنگی است خم گشته تنم اشک آمده تا دامنم از هر مژه چون تارها (جامی) سازی است سه گوشه که تارهای آن در طول نامساویند و با دو دست نواخته شود. توضیح هارپ در دوره های قدیم چهار سیم داشته و بتدریج عدد سیمها روبافزایش نهاده هارپ بصورتی که امروز در موسیقی علمی معمول است یعنی هارپ مدل (ارار) که درقرن 19 م. بوسیله سیاستین ارار فرانسوی تکمیل شد و در ارکستر راه یافت. هارپ ارار 47 سیم دارد و در حال طبیعی درگام (دوبمل ماژور) میباشد. پایه آنرا 7 رکاب (پدال) احاطه کرده است که هر یک مخصوص یکی از نوتهای هفتگانه است و در زیر هر کدام دو حفره قرار دارد که روی هم تعبیه شده است
فرانسوی از انگلیسی باستانی چنگ سازی است که سر ژن خمیده و تارها دارد از بس فغان وشیونم چنگی است خم گشته تنم اشک آمده تا دامنم از هر مژه چون تارها (جامی) سازی است سه گوشه که تارهای آن در طول نامساویند و با دو دست نواخته شود. توضیح هارپ در دوره های قدیم چهار سیم داشته و بتدریج عدد سیمها روبافزایش نهاده هارپ بصورتی که امروز در موسیقی علمی معمول است یعنی هارپ مدل (ارار) که درقرن 19 م. بوسیله سیاستین ارار فرانسوی تکمیل شد و در ارکستر راه یافت. هارپ ارار 47 سیم دارد و در حال طبیعی درگام (دوبمل ماژور) میباشد. پایه آنرا 7 رکاب (پدال) احاطه کرده است که هر یک مخصوص یکی از نوتهای هفتگانه است و در زیر هر کدام دو حفره قرار دارد که روی هم تعبیه شده است