جدول جو
جدول جو

معنی هارپاگون - جستجوی لغت در جدول جو

هارپاگون(گُنْ)
شخصیت عمده کمدی خسیس اثر مولیر. هارپاگون شخصیت قابل ستایش خسیسی است که مولیر با آفریدن وی خست را به بهترین وجهی تجسم بخشیده است. لئامت و صرفه جویی وی از چیزهای جزئی، خشونتش برای برتری، و ترسش از اینکه مبادا فریبش بدهند و لختش کنند خنده آور است. از طرف دیگر شخص نفرت انگیز و تأثرآوری میباشد، زیرا که وظایف پدری و تمام مهر و محبت خانوادگی را قربانی خستش میکند. مولیر برای بهتر نشان دادن و برجسته کردن خودپرستی و سودجویی هارپاگون وی را عاشق میکند، اما این عشق پیرانه نمایشی از خست است و جز آن چیزی نیست.
خلاصۀ نمایشنامه: هارپاگون رباخوار، ندیده و نشناخته ناگهان عاشق دختر جوانی به نام ’ماریان’ میشود و دختر خود را که ’الیز’ نام دارد میخواهد بی آنکه یک شاهی خرج کند بدون جهیز به ازدواج اصیل زادۀ پیر و ثروتمندی درآورد، اما پسرش ’کلئانت’ که ’ماریان’ را دوست میدارد با ’والر’ برادر ’ماریان’ که عاشق ’الیز’ است و به خاطر همین عشق پیشکار ’هارپاگون’ شده است همدست میشود. ’لافلش’ نوکر ’کلئانت’ جعبه ای را که ’هارپاگون’ هزار سکۀ طلا در آن نهاده و مخفی کرده است میدزدد، و با ’هارپاگون’ شرط میکند که اگر وی از ازدواج با ’ماریان’ صرف نظر کند پول ها را به وی بازگرداند. در پایان نمایشنامه ’ماریان’ با ’کلئانت’ و ’الیز’ با ’والر’ ازدواج میکند. این نمایشنامه چنانکه گذشت در پیرامون خست فوق العادۀ هارپاگون دور میزند و مانند هر اثر کلاسیک دیگر که صفتی از صفات انسانی را برجسته میکند خست هارپاگون، عادات و رفتار همه اشخاص دیگر نمایشنامه را تحت الشعاع قرار می دهد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یکی از چهار دوست اسکندر، و اسکندر پس از اینکه فیلیپ کشته شد آنان را مورد اعتماد قرار داد، هارپالوس که از اهالی مقدونیه بود در زمان فیلیپ چون از اسکندر جانبداری میکرد تبعید شد، اسکندر برای پاداش این صمیمیت بعد از فوت ’مازه’ هارپالوس را به ایالت بابل منصوب داشت، ولی وی به ستمکاری پرداخت و چون از کیفر اسکندر بترسید پنج هزار تالان از خزانۀ بابل برداشت و با سپاه خود به یونان رفت، به این نیت که با آتنی ها همدست شود، اسکندر درصدد تنبیهش برآمد و او سرانجام مجبور به ترک آن شهر شد و به سپاهیان یونانی پناه آورد، سربازان یونانی او را توقیف کردند و به صوابدید شخصی موسوم به تمبرون کشتند، (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1211 و صص 1881 - 1882)
لغت نامه دهخدا
(تارْ را گُنْ)
ایالتی در شمال اسپانیا در ’کاتالونی’. محدود است به ایالات برشلونه، لارده، ترول، بلنسیه و از مشرق بر ساحل بحرالروم قرار دارد. مساحتش 6490هزار گز مربع و 337964 تن سکنه دارد. کوهستانی است. در نواحی ساحلی بحرالروم قرار دارد و حاصل خیز است. دارای مو و زیتون و پرتقال فراوان است. شراب تاراگون معروف است. قاموس الاعلام ترکی آرد: تاراغونه، ایالتی است در اسپانیول که قسمت جنوبی خطۀ قطالونیه را تشکیل میدهد، از سوی شمال بدو ایالت بارسلون و لریده و از سمت مغرب به ایالت ارغون و از سمت جنوب به ایالت والنسه و ازجانب مشرق به دریای ابیض (مدیترانه) محدود است..
لغت نامه دهخدا
(لُ)
هارپال. معاون اسکندر کبیر که در سال 324 قبل از میلاد درگذشت
لغت نامه دهخدا