جدول جو
جدول جو

معنی هارپا - جستجوی لغت در جدول جو

هارپا
نوعی از ماهی کوچک است و پای بسیاردارد و بر پشت او خار هم هست، و به این معنی هازیا هم به نظر آمده است که به جای رای بی نقطه زای نقطه دارو به جای بای فارسی یای حطی باشد، (برهان) (آنندراج)، نوعی از ماهی خاردار کوچک و خرد، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
هارپا
نوعی ماهی خاردار کوچک و خرد (ناظم الاطباء) توضیح با ماخذی که دردست بود گونه آن شناخته نشد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هارپاک
تصویر هارپاک
(پسرانه)
نام وزیر آستیاژ، آخرین پادشاه ماد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هارا
تصویر هارا
(دخترانه)
کوهستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چارپا
تصویر چارپا
چهارپا، هر حیوانی که با چهارپا (دو دست و دو پا) راه می رود، بیشتر به اسب، الاغ، قاطر و شتر اطلاق می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چهارپا
تصویر چهارپا
هر حیوانی که با چهارپا شامل دو دست و دو پا راه می رود، بیشتر به اسب، الاغ، قاطر و شتر اطلاق می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هزارپا
تصویر هزارپا
حشره ای دراز و زرد رنگ که بدنش از حلقه های بسیار تشکیل شده و در هر حلقه یک جفت پا و جمعاً بیست و دو جفت پا دارد، در جلو سرش نیز یک جفت قلاب دارد که با آن حشرات دیگر را شکار می کند و درازیش تا ده سانتی متر می رسد، سدپایه، پرپایه، سدپا، گوش خز، گوش خزک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هارپ
تصویر هارپ
ساز زهی مثلث شکل، در اندازه های مختلف که با انگشت و به صورت تک نوازی نواخته می شود و در ارکسترها کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
(لُ)
هارپال. معاون اسکندر کبیر که در سال 324 قبل از میلاد درگذشت
لغت نامه دهخدا
(پِ)
یکی از شهرهای ساحلی جمهوری لیبریا که در ساحل رود خانه گرن واقع شده است و بوسیلۀ اقیانوس اطلس مشروب میشود و 4000 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
خان، ابن سوسه (؟). دهمین از ایلخانان ایران در 736هجری قمری بعد از سلطان ابوسعید در واقع سلطنت مغول از استقلال افتاد و هر کسی در جائی بنای سرکشی نهاد و چون سلطان ابوسعید را جانشینی نبود ارپاخان را که از نژاد تولیخان بود بپادشاهی برداشتند. او بجای تاج و کمر کلاه نمد و تسمه استعمال میکرد و میگفت درخور مردان اینست. خیالات او بد نبود و از کارها که کرد این بود که پادشاه اوزبکان را که زمان ارتحال ابوسعید بدربند آمده بود و بعضی بلاد آذربایجان را مسخر کرده بیرون کرد و دختر الجایتو را بمزاوجت خود درآورد. امیرعلیشاه که از نسل اویرات در دیاربکر بود تمکین پادشاهی وی نکرده با او محاربه نمود و ارپا شکست خورده در اوجان بدست عساکر امیرعلیشاه مقتول شد و بعضی گفته اند در ناحیۀ سجاس دستگیر شد و امیرعلیشاه بفرمان موسی خان او را بکشت. سلطنت ارپا پنج ماه بود. (مرآت البلدان ج 1 ص 395). و رجوع به ارپای کاون شود
لغت نامه دهخدا
نام ساز سه گوشه ای که تارهای آن در طول نامساویند و با دو دست نواخته میشود، هارپ را مصریان قدیم و عبرانیان و اقوام دیگر به حالت بسیار ناقص و ابتدائی میشناختند و به کار میبردند، بنابر افسانه ها داود پیغامبر به همراهی این ساز آواز میخوانده، در نقش های باستانی مصر و ایران پیش از اسلام (دورۀ ساسانیان) این ساز دیده میشود، و در آثار شعرای ما از آن سخن بسیار رفته است، چنانکه از نقش ها و تاریخ های موسیقی برمی آید این ساز مورد توجه زنان بوده و گویا ظاهر ظریف و شاعرانۀ آن آنان را میفریفته است، در دوره های کهن 4 سیم داشته که بتدریج رو به افزایش نهاده است، ’هارپ’ به صورتی که امروز در موسیقی علمی معمول است، یعنی ’هارپ’ مدل ’ارار’، در قرن نوزدهم میلادی بوسیلۀ ’سباستین ارار’ فرانسوی تکمیل شد و در ارکستر راه یافت، هارپ ’ارار’ 47 سیم دارد و در حال طبیعی در گام ’دو بمل’ بزرگ میباشد، پایۀ آن را 7 رکاب (پدال) احاطه کرده است که هر یک مخصوص یکی از نت های هفتگانه است و در زیر هر کدام دو حفره قرار دارد که روی هم تعبیه شده، هر یک از رکابها (پدال) بنابر اینکه آن را در حفرۀ اول یا دوم قرار دهیم و یا به حال اصلی خود بگذاریم، به سه حالت مختلف می تواند درآید، چون یک حفره پائین تر می آید سیم آن کشیده شده و صدای آن بفاصله نیم پرده زیرتر میگردد و به همین ترتیب چون در حفرۀ دیگر قرار گیرد صدایی از آن هارپ برمیخیزد که از صدای پدال حفرۀ اول نیم پرده زیرتر است، نقش ’پدال مربوط به سیم ’’ر’ در شکل زیر هویداست:
دو
O
ر بمل
O حالت اصلی
ر
O حفرۀ اول
ر دیز
O حفرۀ دوم
می
O
اگر یکی از پدالها را به حفرۀ اول پایین بیاوریم و در جای خود ثابت نگاه داریم، مثلا اگر این کار را با پدال ’فا’ بمل انجام دهیم سیم فابمل از طول کوتاه و صدایش نیم پرده زیرتر میشود، بدین معنی که فابمل - یا بهتر بگوییم فاهای بمل - به ’فا’ طبیعی یا ’بکار’ مبدل میشود و بدین ترتیب گام سل بمل بزرگ را به دست می آوریم، بعد از آن اگر پدال دوبمل را در حفرۀ اول قرار دهیم، گام ’ر’ بمل بزرگ را خواهیم داشت، بدین طریق با پایین آوردن پدالها در حفرۀ اول به ترتیب گام ’لا’ بمل، ’می’ بمل، ’سی’ بمل، فا و بعد دو بزرگ را به دست خواهیم آورد، با داشتن گام دو بزرگ اگر نظری به پدالها بیفکنیم آنها را در حفرۀ اول ثابت خواهیم دید، حال اگربه پدال ’فا - بکار’ برگردیم و آن را در حفرۀ دوم ثابت کنیم سیم ’فا’ نیم پرده باز کوتاهتر می شود و تمام سیم های ’فا’ به ’فا دیز’ مبدل میشود و گام سل بزرگ را به دست خواهیم آورد، هرگاه 6 پدال دیگر را به ترتیب به همین منوال در حفرۀ دوم قرار دهیم گام های ر، لا، می، سی، فا و ’دو دیز’ را به دست می آوریم ... پدالهای هارپ پیش از قرن نوزدهم میلادی به وجود نیامده بود، از این رو نوازندۀ هارپ قدرت و وسیلۀ فنی بسیار محدودی داشت و به پیانوزنی می ماند که فقط مضراب های سفید را در اختیار داشته باشد ... با توجه به آنچه گذشت، اگر آهنگسازی بخواهد اثری برای هارپ بنویسد ناگزیر است که به نکات زیر توجه کند: گام کروماتیک اصلاًبا هارپ ناسازگار است و میتوان گفت که برای این سازممنوع میباشد مگر در یک حالت بسیار آهسته، زیرا هر نوت کروماتیک به عوض کردن یک پدال احتیاج دارد ... درگام کوچک، بواسطۀ عوض کردن پدالها در درجات 6 و 7 گام خالی از اشکال نیست و خلاصه تغییرات مقام (مودولاسیون) سریع بخصوص در گام هایی که خیلی از هم دورند بسیار مشکل است، زیرا عوض کردن پدالها وقت میگیرد و به علاوه در هر دفعه با هر پا یک پدال را بیشتر نمی توان عوض کرد، نکتۀ قابل ملاحظه ای که آهنگسازان باید در نظر داشته باشند دانستن نام پدالهای مخصوص پای راست و پای چپ است: پدالهای می، فا، سل، لا زیر پای راست و پدالهای سی، دو، ’ر’ زیر پای چپ قرار دارد، گام هایی که برای هارپ بسیار مناسب و خوش صداست گام های بمل دار میباشد، چون سیم ها به حال طبیعی و بلندی کامل خود میباشد، گام های بزرگ سهل ترین گام هایی است که میتوان به کار برد، چون این ساز با گام بزرگ کوک میشود، آکورهای متوافق، آریژه (سازشهای شکسته)، گام های دیاتونیک، اکتاو ’گلیساندو’ را به روی هارپ سلیس و استادانه میتوان اجرا کرد، به علت کم بودن فاصله بین سیم ها، به همان سهولتی که اکتاو را روی پیانو میگیریم فاصله دهم را روی هارپ می توانیم بگیریم، اما در آکور فقطباید 4 نت را برای هر دست در نظر گرفت، چون با انگشت پنجم کار نمی کنیم، ’تریل’ها و نت های تکرار شده هم چندان نتیجۀ خوبی نمی دهند، هارپ مثل همه سازهای زهی دارای نت های آرمونیک قابل توجهی است، با فشار دادن کف دست به روی سیم ها و بالمس کردن سیم مورد نظر نت آرمونیک را میتوان به گوش رسانید، اگر با سیم هایی که وسط هارپ قرار گرفته این کار را انجام دهیم، دست راست فقط میتواند یک نت آرمونیک را اجرا کند، در حالی که دست چپ 2 و گاهی 3 نوت را میتواند اجرا کند، با در نظر گرفتن این نکات باید گفت هارپ از لحاظ حدود و وسعت فنی با پیانو چندان اختلافی ندارد، از آثاری که برای هارپ نوشته شده بعضی از آنها برای پیانو هم قابل اجراست، عکس این مورد نیز صحیح است، مثلاً ’ارابسک’ و ’دختر سپیدموی’ از ’دوبوسی’، ’پرلود’ها و بسیاری از آثار دیگر باخ با اندک تغییراتی برای هارپ ترتیب داده شده است، از میان آهنگسازانی که برای هارپ آثاری نوشته اند ’موزار’ (کنسرتو برای فلوت و هارپ)، ’هاسلمان’، ’پیرنه’، ’دوبوسی’ و ’رادل’ را میتوان نام برد، (از مجلۀ موسیقی، شمارۀ 5، دورۀ سوم، دی 1335هجری شمسی صص 62 - 65)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بترکی شعیر است. (فهرست مخزن الادویه). و امروز آرپه و آرپا گویند
لغت نامه دهخدا
ساز فنلاندی از نوع سنتور که دارای پنج سیم است و از چوب درخت قان ساخته میشود، طول آن تقریباً پنجاه سانتیمتر است
لغت نامه دهخدا
کوهستان هارا محلی است در نواحی مغربی آشور که اسرائیلیان بدانجا برده شدند، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
تاکاشی، سیاستمدار ژاپنی که در سال 1856 میلادی در ماریوکا متولد شد و در سال 1921 میلادی در توکیو درگذشت، ابتدا به روزنامه نگاری پرداخت و سپس سیاستمدار شد
لغت نامه دهخدا
نام افسانه ای یونانی: دختر جوانی از اهالی آرگو چون دید عشقش از طرف ایفیس تحقیر شده است از فرط رنج و اندوه درگذشت
لغت نامه دهخدا
یکی از چهار دوست اسکندر، و اسکندر پس از اینکه فیلیپ کشته شد آنان را مورد اعتماد قرار داد، هارپالوس که از اهالی مقدونیه بود در زمان فیلیپ چون از اسکندر جانبداری میکرد تبعید شد، اسکندر برای پاداش این صمیمیت بعد از فوت ’مازه’ هارپالوس را به ایالت بابل منصوب داشت، ولی وی به ستمکاری پرداخت و چون از کیفر اسکندر بترسید پنج هزار تالان از خزانۀ بابل برداشت و با سپاه خود به یونان رفت، به این نیت که با آتنی ها همدست شود، اسکندر درصدد تنبیهش برآمد و او سرانجام مجبور به ترک آن شهر شد و به سپاهیان یونانی پناه آورد، سربازان یونانی او را توقیف کردند و به صوابدید شخصی موسوم به تمبرون کشتند، (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1211 و صص 1881 - 1882)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
یکی از شهرهای آلمان (پروس، وستفالی و آرنسبرگ) که دارای 5400 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
نام سه موجود عجیب الخلقۀ بالدار است، چهرۀ این موجود به چهرۀ زن، بدن او به کرکس میماند، ناخن های برگشته دارد و مرگ و کشمکش شدید را تجسم می دهد
لغت نامه دهخدا
(پِ)
در افسانه های یونانی، نام زن کلینیس است که به ارادۀ خدایان، به صورت شاهینی درآمد
لغت نامه دهخدا
(هََ/ هَِ)
حیوانی از حشرات الارض بسیار باریک و بلند به طول یک انگشت و تنه آن گره دار مانند ریسمان که گرههای متصل به هم داشته باشد و بر سرش دو شاخ باریک است و بیست ودو پای باریک از دم تا سر آن، و اگر کسی را بگزد کوبیدۀ خودش را بر زخم گذارند علاج سمیت و درد او را کند. (انجمن آرا). گوش خزک. ذوالاربعهوالاربعین. سقولوفندریا. سدپایه. گوش خز. گوش خارک. ابوسبعوسبعین. ابواربعواربعین. (از یادداشتهای مؤلف) : دست وپابریده ای هزارپایی بکشت. (گلستان).
- هزارپادوزی، نوعی دوختن. (یادداشت به خط مؤلف). نوعی طراز و زینت حاشیۀ جامه و جز آن. رجوع به هزارپای و هزارپایه شود
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان بلورد بخش مرکزی شهرستان سیرجان در 58هزارگزی جنوب خاوری سعیدآبادو 5 هزارگزی شمال راه فرعی بافت سیرجان واقع و سکنۀ آن 9 تن است، مزارع بیدجعفری، شاه ولی، شریف آباد شیک جزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نام پسر ’تیری باذ’ که به تحریک ’اخس’ (پسر اردشیر) به کشتن ’آرسان’ همت گماشت، ’آرسان’ پسر دیگر اردشیر بود که از یک زن غیرعقدی به دنیا آمده بود و شاه وی را بسیار دوست میداشت، سرانجام آرسان به قتل رسید و پس از آن اردشیر، که بسیار پیر بود از غصه درگذشت، (تاریخ ایران باستان ج 2 صص 1157 - 1158)
لغت نامه دهخدا
چاروا، (برهان) (آنندراج)، مرکب سواری، (برهان) (آنندراج)، اسب و استر و خر و شتر و امثال آن، (برهان) (آنندراج)، هر حیوانی که دارای چهار دست و پا باشد، (ناظم الاطباء)، ستور بارکش و سواری، (ناظم الاطباء)، الاغ، حمار، درازگوش، نعم، (نصاب الصبیان)، ماشیه، مال:
همه خارسانها کنم چون بهشت
پر از مردم و چارپایان و کشت،
فردوسی،
همه شهر و ده گر براندازی الا
علف خانه چارپایی نیابی،
خاقانی،
که هر چارپایی که آرد شتاب
بپای اندر آرد کسی را ز خواب،
نظامی،
بسی برداشت از دیبا و دینار
ز جنس چارپایان نیز بسیار،
نظامی،
وز آنجا سوی قصر آمد بتعجیل
پس او چارپایان میل در میل،
نظامی،
نه محقق بود نه دانشمند
چارپائی بر او کتابی چند،
سعدی،
چارپائی برآورد آواز
و آن تلذذ بر او حرام کند،
سعدی،
دوکس ، عدد بسیار از چارپایان و گوسپندان، دعثور، بسیار از چارپایان، (منتهی الارب)، و رجوع به چاروا و چارپای شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
که چهار پا دارد. دارای چهار پا. که قوائم او چهار باشد. ذواربعه قوائم، اصطلاحاً مرکب سواری مانند اسب و استر و خر وشتر و امثال آن. (حواشی برهان چ معین). هر حیوانی که چهار پا (دو دست و دو پا) دارد. (فرهنگ فارسی معین). چارپا، وحش. چهارپای دشتی که رمنده بود. (دهار) : و آن مرد داعی را در شهر، بر چهارپایی نشاندند و بردند تا از آب فرات عبره کردند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 119). تخم را به باغبان خویش داد و گفت در گوشه ای بکار و گرداگرد او پرچین کن تا چهارپا اندر او راه نیابد و از مرغان نگاه دار. (نوروزنامه).
- امثال
چهارپا را چهار روز آزمایند و دو پا را دو روز. مقصود از چهار روز آزمودن چهارپا ایام خیار حیوان است در شرع و از دوپا مراد انسان باشد. و معنی آنکه سیرت و سریرت آدمی زود شناخته آید. (امثال و حکم ج 2 ص 671).
، کنایه از چهارعنصر است:
رنگ از دو سیه سفید بزدای
ضدی ز چهارطبع بگشای
یک عهد کن این دو بیوفا را
یکدست کن این چهارپا را.
نظامی
لغت نامه دهخدا
فرانسوی از فنلاندی چنگ فنلاندی پنجسیم ساز فنلاندی از نوع سنتور دارای 5 سیم و آن از چوب فان ساخته میشود و طولش تقریبا 50 سانتیمتر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارپا
تصویر چارپا
مرکب سواری، اسب و استر و خر و شتر و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری که ازشاخه بندپاییان که رده خاصی رابوجوردمی آورد. این جانور دارای بدنی دراز است که ازعده زیادی قطعات پهلوی هم ساخته شده وچون اینقطعات کاملا شبیه به یکدیگرند بشخیص سینه وشکم ممکن نیست عده قطعات بدن این جانور در گونه های مختلف خیلی متغیراستو ممکنست تا 200 عدد برسد وبرروی هریک ازاین قطعات یک یادوزوج پاواقع است. سرحیوان دارای 5 زوج زائده است یعنی یک زوج شاخک که درجلودهان است وچهارزوج زائده های دهانی (یکزوج لب فوقانی بالابر که آنرادومین زوج شاخک ها میدانند ویک زوج ماندیبول ودوزوج آرواره) درهزارپایان گوشت خوار اولین زوج پاهای سینه ای مجاوردهانقراردارد ومانندپاهای آرواره ای عمل میکندوباین جهت هرکدام بقلاب خمیده ای ختم شده که با یک غده سمی ارتباط دارد معمولا هزارپایانی که علفخوارند هرقطعه ازبدنشان دارای دوزوج پا میباشندوهزارپایان گوشتخوار درهرقطعه ازبدنشان داراییک زوج پامیباشند، هزارپایه سدپا سدپایه، گوش خزک: (دست و پا بریدهایهزارپایی رابکشت)
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی از انگلیسی باستانی چنگ سازی است که سر ژن خمیده و تارها دارد از بس فغان وشیونم چنگی است خم گشته تنم اشک آمده تا دامنم از هر مژه چون تارها (جامی) سازی است سه گوشه که تارهای آن در طول نامساویند و با دو دست نواخته شود. توضیح هارپ در دوره های قدیم چهار سیم داشته و بتدریج عدد سیمها روبافزایش نهاده هارپ بصورتی که امروز در موسیقی علمی معمول است یعنی هارپ مدل (ارار) که درقرن 19 م. بوسیله سیاستین ارار فرانسوی تکمیل شد و در ارکستر راه یافت. هارپ ارار 47 سیم دارد و در حال طبیعی درگام (دوبمل ماژور) میباشد. پایه آنرا 7 رکاب (پدال) احاطه کرده است که هر یک مخصوص یکی از نوتهای هفتگانه است و در زیر هر کدام دو حفره قرار دارد که روی هم تعبیه شده است
فرهنگ لغت هوشیار
سازی است سه گوشه که تارهای آن در طول نامساویند و با دو دست نواخته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چهارپا
تصویر چهارپا
چهارپای. چارپا، هر حیوانی که چهار پا (دو دست و دو پا) دارد و غالباً به اسب و الاغ و قاطر و شتر اطلاق می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزارپا
تصویر هزارپا
جانوری از شاخه بند پایان، دارای بدنی دراز با پاهای متعدد
فرهنگ فارسی معین
چاروا، دابه، ستور، نعم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چاروا، حیوان بارکش، ستور، استر، خر، الاغ، قاطر
متضاد: دوپا
فرهنگ واژه مترادف متضاد