جدول جو
جدول جو

معنی هارولان - جستجوی لغت در جدول جو

هارولان
دهی است از دهستان مرگور بخش سلوانای شهرستان ارومیه که در 17هزارگزی شمال باختری سلوانا و 4 هزارگزی راه ارابه رو نبی به ارومیه واقع است، محلی کوهستانی و هوای آن سرد و سالم است، آب آن از چشمه تأمین میشود و محصولات آن غلات و توتون است، 90 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری و از صنایع دستی به جاجیم بافی میپردازند، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اردلان
تصویر اردلان
(پسرانه)
مرکب از ارد (درستی و راستی و پارسائی) + لان (مزید موخر)، نام طایفه ای از ایلات کرد ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارسلان
تصویر ارسلان
(پسرانه)
مرد افکن، شکست ناپذیر، شیر، دلیر، شجاع، نام پادشاه سلجوقی، نام پسر مسعود غزنوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کارولین
تصویر کارولین
(دخترانه)
نام ناحیه ای در آمریکای شمالی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاروان
تصویر شاروان
پردۀ بزرگی که در قدیم جلو بارگاه سلاطین می کشیدند، سراپرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساروان
تصویر ساروان
ساربان، نگهبان شتر، شتربان، اشتربان، شتردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاروان
تصویر کاروان
گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، کنایه از چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد
کاروان زدن: کنایه از دزدیدن اموال مسافران کاروان با حمله به آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارسلان
تصویر ارسلان
حیوان شیر، کنایه از شجاع، برای مثال آنچه منصب می کند با جاهلان / از فضیحت کی کند صد ارسلان (مولوی - ۵۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
یکی از سنجاقهای پنجگانه ای است که تشکیل ولایت آیدین دهد و قسمت شمال شرقی آن ولایت است و از شمال و مشرق به ولایت خداوندگار و از جنوب به سنجاق دنیزلی، آیدین وازمیر و از سمت مغرب به سنجاق ازمیر محاط است و ساحل ندارد، بین 38 درجه و 2 دقیقه و 39 درجه و 2 دقیقۀ عرض شمالی و 24 درجه و 48 دقیقه و 26 درجه و 55 دقیقۀ طول شرقی امتداد یافته و مساحت سطح آن به 11815هزار گز مربّع بالغ است، و از این مقدار 6011 گز کوهستان غیرمزروع، و 3815 هزار گز مزروع و 1284 هزار گز چمنزار و 703 هزار گز جنگل است، اراضی آن مسطح نیست و کوه موسوم به ’بوزطاغ’ در حدود جنوبی دو کوه ’اوزون یابله’ و ’دمیرچی طاغی’ در حدود شمالی آن دیده میشود، دامنه های جبال شمالی آن بسمت جنوب امتداد دارد، نهر کدیز از خارج مرز سنجاق یعنی از سنجاق کوتاهیه از ولایت خداوندگار وارد این سنجاق میشود و آن را ازطرف مشرق بسوی مغرب میشکافد و همه آبها که از آن کوهها جاری است بدان متصل میشود، بدین طریق که از سمت راست نهرهای کونان و از سمت چپ رود آلاشهر بدان متصل میشود، وادیهای این انهار جلگه و ماهورهای پرطراوت و سبز و خرم دارد و شمارۀ نفوس آن به 345749 تن بالغ است، که 29146 تن آن مسلمان و ترک و 47533 تن رومی و 3882 تن ارمنی و 1839 نفر کلیمی و 935 اجنبی است، خاک این سرزمین حاصل خیز و محصولات آن گندم، جو، ذرت، ارزن، پنبه، کتان، تنباکو، افیون، انگور، خربزه است و میوه های گوناگون در آنجا فراوان به عمل می آید، خربزه های آن درخور توصیف است و دیر ماند، کوههای آن مخصوصاً جبال قسمت جنوبی از جنگل پوشیده است، حمام های طبی معدنی فراوان دارد که بیماران برای معالجه بدانجا روند، از بعض آثار و ویرانه های باستانی این ناحیه چنان معلوم میشود که این آبها از ازمنۀ بسیار قدیم مورد استفاده بوده، در این قطعه حیوانات اهلی فراوان است، مردم این سنجاق با زن و بچه به کارهای کشت و زرع مشغولند و استعداد صنعتی آنان هم نیک است، بهترین قالیچه های آناطولی در کوروز، قوله و دمیرچی بافته میشود و هرساله از آن بسیار عائد کشور میگردد، علاوه بر این منسوجات نخی یعنی الجه، کرباس، میشن و تیماج از محصولات این سنجاق است و چند دستگاه کارخانه مخصوص جدا کردن پنبه دانه، تهیۀ روغن زیتون نیز در آن موجود است، تنها راه تجارتی این منطقه اسکلۀ ازمیر میباشد، این سنجاق 11 قضا و 12 ناحیه و 966 قریه دارد، سنجاق صاروخان عبارت است از قسم اعظم شمالی خطۀ قدیم لیدیه و شهر قدیمی سارد که اکنون خرابه های آن در بین این قصبه و صالحلی هست، ساکنین آن سرزمین در قدیم الایام قومی از اقوام پلاسج بوده اند که از خطۀ قدیمۀ تراکیه یعنی از جهات ادرنه بدینجا مهاجرت کرده و رئیسی مئون نام داشته اند و لذا ایشان را مئونیان نامند و بنابر اساطیر یونان پس از انقضای فرمانروائی چند پادشاه از نسل مئون سلطنت و فرمانفرمائی به نسل قهرمان معروف یونان هرکول منتقل گردید، و چون نوبت سلطنت در سارد به قره سوس منسوب به همین نژاد رسید کوروش پادشاه ایران وی را مغلوب ولیدیه را به ممالک ایران ضمیمه کرد، سپس اسکندر بزرگ همین سرزمین را با دیگر ممالک ایران به تسخیر خود درآورد و پس از وی به دست سلوکیها افتاد و وقتی که آنطی خوس سوم از این طایفه در محاربۀ رومیان در مغنیسا مغلوب شد و صاروخان از چنگ سلوکیها بدر رفت آن را به دولت کوچک برغمه که متفق دولت روم بود دادند، طولی نکشید که تمامی دولت برغمه جزء دولت روم شد و این قطعه در موقع انقسام دولت روم بالطبع بایستی داخل قسمت امپراطوری شرق باشد، بسال 700 هجری قمری علاءالدین ثالث از سلاطین سلجوقی این منطقه را فتح کرد و ادارۀ آن را به صاروخان که یکی از امرای بزرگ سلجوقی بود واگذاشت و سپس این منطقه بنام وی مشهور شد، صاروخان در زمان سلطان اورخان و خداوندگار غازی به دولت عثمانی ملحق گشت و نام آن را تغییر ندادند، امیر تیمور پس از وقایع آنقره آن را ویران کرد، مدتی هم جنید ازمیری در صاروخان و جهات آیدین حکمرانی داشت، سپس صاروخان به ممالک عثمانی ملحق گشت و گاهی مانند ایالت و زمانی مانند سنجاق اداره میشد، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
آنانکه منسوب به هارون، برادر موسی اند، لاویانی اند که از سلسلۀ هارون میباشند، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
یوهان پیتر امیلیوس، (1805-1900 میلادی) موسیقیدان دانمارکی مصنف اپرا، مانند کریستن کوچک (از روی نوشتۀ هانس کریستین اندرسن)، باله و افسانه های عامیانۀ او با همراهی دامادش، گید چند شویم سمفونیک ’نوردیک سبجکت’، آوازهای دسته جمعی و غیره ... رئیس کنسرواتور کپنهاگ بود
گئورگ، فیزیک دان آلمانی که در سال 1489 میلادی تولد یافت و به سال 1564 درگذشت، هارتمان اول کسی است که به تغییرات انحراف مغناطیسی بر روی خشکی متوجه شده است، (60 شرقی در رم، 10 در نورمبرگ، ...)، (شش بال تألیف جرج سارتون ص 134)
یوهانس، آهنگساز آلمانی که در نیمۀ اول قرن هجدهم میلادی در هامبورگ متولد شد و در سال 1791 میلادی در کپنهاگ درگذشت، چندین اپرا در شهر کپنهاگ به معرض نمایش گذاشت، وی مصنف آواز ملی دانمارکی ’کریستیان شاه بر فراز دکل بزرگ’ است
فن آو، شاعر حماسه سرای آلمانی که در حدود سال 1170 میلادی در سواب متولد شد و نزدیک به سال 1210 درگذشت
لغت نامه دهخدا
(سَکْ کِ)
قریه ای از بریتانیای کبیر که 50500 تن سکنه دارد و دارای آبهای معدنی است
لغت نامه دهخدا
یکی از سران ترک که مگنیسیا را فتح کرد، و از آن پس این منطقه و مرکز آن بنام صاروخان نامیده شد
لغت نامه دهخدا
قریه ای است در نزدیکی سوریان. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
وادیی است بنی سلیم را و بدانجا قراء بسیاری است که نخل فراوان دارد و از قراء آن قلهی است و آن قریه ای است بزرگ. (معجم البلدان یاقوت) (المرصع ابن الاثیر)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
ماتیلد. ملکۀ دانمارک متولد در ’سیسیل’ (هانور) (1751- 1775 میلادی) زن ’کریستیان هفتم’ که مجنون و مخبط بود. وی با عاشق خود ’استروئنسه’ کشور را اداره میکرد
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ترگور بخش سلوانا شهرستان ارومیّه که در 16 هزاروپانصدگزی شمال باختری سلوانا و4 هزارو پانصدگزی شمال راه ارابه رو واقع است، ناحیه ایست کوهستانی با آب وهوای معتدل و دارای 200 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و توتون، و شغل مردمش زراعت و گله داری، و صنایع دستی آنان جاجیم بافی، وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چَ مِ)
دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان. در 28هزارگزی باختر سنقر و 4هزارگزی باختر سیرکوه واقع است، 270 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات، حبوبات، توتون است. شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان لارشا بخش بمپور شهرستان ایرانشهر که در 80 هزارگزی جنوب بمپور و کنار راه مالرو چانف به کشیک واقع و محلی است کوهستانی، گرمسیر مالاریائی، سکنۀ آن 200 تن آب آنجا از رودخانه و محصول آن غلات، برنج، خرما، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان نیکشهر شهرستان چاه بهار که در 18هزارگزی شمال خاور نیکشهر و 5هزارگزی شمال شوسه نیکشهر واقع و محلی است، کوهستانی گرمسیر مالاریائی، سکنه آن 500 تن است، آب آن از رودخانه و محصول آنجا برنج، خرما و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
جعبۀ دارو، پستانک
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 15/5 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 500 گزی خاور راه شوسۀ ارومیه به مهاباد، زمین آن جلگه ای و هوای آن معتدل سالم، و آب آن از بار اندوز چای، و محصول آن غلات، انگور، توتون، چغندر و حبوبات است، 284 تن سکنه دارد که به زراعت و صنایع دستی اشتغال دارند، از صنایع دستی جوراب بافی در آن معمول است، راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
برادر امیر اصلانخان قرقلوی افشار و عمه زادۀ نادرشاه بود: امیر اصلان خان در حوالی مراغه از ابراهیم خان (شاه شکست خورد و به کوهستان قراجه داغ پناه برد و بوسیلۀ کاظم خان قراجه داغی دستگیر و تسلیم ابراهیم خان شد. و با ساروخان به قتل رسید. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 29 شود
لغت نامه دهخدا
جزایر، مجمع الجزایر پرتقال در اقیانوس اطلس در مغرب ’سنگال’، جمعیت 149800 تن است. دارای آب و هوای مطبوع، کرسی آن ’پورتوپرابا’ است در جزیره ’سانتیاگو’
لغت نامه دهخدا
(رُ)
نام دو کشورامریکای شمالی ’کارولین شمالی’ و ’کارولین جنوبی’ است. نخستین حاکم نشین ’رالای’ و دارای 2570000 و دومی حاکم نشین ’کلمبیا’ و دارای 1683000 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
ترکی درنده شیر شیر، دلیر، یکی از ویژه نام های ترکی است شیر درنده، شیر، مجازاًمرد شجاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارطلان
تصویر ارطلان
لاتینی گشته توکا از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
آواز، روزسخت، روزآسان روز نرم از واژه های دو پهلویست (از لغات اضداد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساروان
تصویر ساروان
بمعنی ساربان است که شتردار باشد
فرهنگ لغت هوشیار
دو آسال های کیشی و آسال های دینی (کیش شرع) اصول دین و اصول فقه، اصول کلام و اصول فقه
فرهنگ لغت هوشیار
سراپرده که در قدیم پیش در خانه و ایوان پادشاهان و امیران میکشیدند، خیمه چادر، پرده بزرگ مانند پامیانه، سایبان، فرش منقش بساط گرانمایه، زیر کنگره های عمارت و سردر خانه، لحنی از الحان باربدی، سدی که بر رود و نهر بندند: شادروان شوشتر، فواره (باین معنی در عربی و ترکی مستعمل است)، اصل بنیاد اساس
فرهنگ لغت هوشیار
ظرفی لوله دار که به وسیله آن دارو در دهان بیمار یا شیر بدهان کودک میریختند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاروان
تصویر کاروان
عده ای مسافر که همگی با هم مسافرت کنند، قافله هم نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاروان
تصویر کاروان
قافله، قبیله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هنروران
تصویر هنروران
اکهاء
فرهنگ واژه فارسی سره