- هائم
- شیفته، سر گشته، سخت تشنه
معنی هائم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع بهیمه چارپایان ستوران
چرنده، چراننده، خود چرا خود چر چرنده جمع سوائم (سوایم)، توضیح چارپایانی که بچرا روند بر حسب عادت مانند: شتر اسب گوسفند
تشنه
همیشه آرمیده و ساکن، همواره، پیوسته، باقی، متصل
روزه دار، بازدارنده خود از طعام و کلام و سیر و نکاح و جز آن
سرگردان، سرگشته، متحیر
جنبنده و جوشنده، جوشش و خشم، حیوان نری که برای ماده برانگیخته شده باشد
حل کنندۀ غذا در معده، هضم کننده
جاوید، پایدار، همیشه، همواره، پیوسته
ترساننده، کسی یا چیزی که دیگری را بترساند
ستمگر، ظالم
شنا کننده شناور
ایستاده، برخاسته، برپا
نکوهنده سرزنشگر سرزنش کننده
خفته، خوابیده، آرامیده، خسبنده
ترکی تازی گشته از خانم بانو
گوارنده، هضم کننده طعام
ترساننده، ترس آور
پتت گر (پتت: توبه)
هایج در فارسی جوشنده، خشمنده جوشنده، جوشش خشم وغضب
ترسان، بیمناک
شکننده، خرد کننده
شکننده و ویران کننده بنا، خراب کننده
جمع هضیمه، ستم ها خشم ها
ویران کننده
ش کننده، خرد کننده
روزه گیر، روزه دار
ایستاده، پابرجا، استوار، ثابت و برقرار، پایدار،
لقب امام دوازدهم شیعیان، امام قائم، امام زمان، صاحب الزمان، قائم آل محمد،
مفرد قوام، کنایه از اقامۀ کننده حق، کنایه از حاضر و آماده برای انجام کاری
قائم به ذات: در فلسفه آنکه یا آنچه به خودی خود وجود دارد و وجودش وابسته نیست، برای مثال زیرنشین علمت کائنات / ما به تو قائم چو تو قائم به ذات (نظامی۱ - ۵)
قائم به غیر: در فلسفه آنکه یا آنچه وجودش وابسته به غیر است و به غیر بستگی دارد
قائم به نفس: در فلسفه آنکه یا آنچه به خودی خود وجود دارد و وجودش وابسته نیست، قائم به ذات
قائم شدن: ثابت و استوار شدن، محکم شدن
قائم کردن: بر پا داشتن، ثابت و استوار کردن، محکم کردن، پنهان کردن
لقب امام دوازدهم شیعیان، امام قائم، امام زمان، صاحب الزمان، قائم آل محمد،
مفرد قوام، کنایه از اقامۀ کننده حق، کنایه از حاضر و آماده برای انجام کاری
قائم به ذات: در فلسفه آنکه یا آنچه به خودی خود وجود دارد و وجودش وابسته نیست،
قائم به غیر: در فلسفه آنکه یا آنچه وجودش وابسته به غیر است و به غیر بستگی دارد
قائم به نفس: در فلسفه آنکه یا آنچه به خودی خود وجود دارد و وجودش وابسته نیست، قائم به ذات
قائم شدن: ثابت و استوار شدن، محکم شدن
قائم کردن: بر پا داشتن، ثابت و استوار کردن، محکم کردن، پنهان کردن