جدول جو
جدول جو

معنی نیمکت - جستجوی لغت در جدول جو

نیمکت
صندلی پهن که چند نفر بتوانند روی آن پهلوی هم بنشینند، نیم تخت، نیم دست
تصویری از نیمکت
تصویر نیمکت
فرهنگ فارسی عمید
نیمکت(کَ)
از: نیم (به معنی نصف) + کت (به معنی تخت). (یادداشت مؤلف). تختی که دست کم از یک طرف دیواره نداشته باشد و بر آن نشینند و پاها فروآویزند یا بر زمین نهند
لغت نامه دهخدا
نیمکت((کَ))
نوعی صندلی دراز و پهن که چند نفر بتوانند روی آن بنشینند
تصویری از نیمکت
تصویر نیمکت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
لغت خوارزمی، روز شانزدهم از ماه دهم خوارزمی و آن از ایام معروف مغان خوارزم بود. (از مقدمۀ التفهیم از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ)
تری. رطوبت. (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 378)
لغت نامه دهخدا
روز شانزدهم از ماه دهم خوارزمی و آن از ایام معروف مغان خوارزم بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیمخت
تصویر نیمخت
((مَ))
روز شانزدهم از ماه دهم خوارزمی و آن از ایام معروف مغان خوارزم بود
فرهنگ فارسی معین