- نیمه
- نصف
معنی نیمه - جستجوی لغت در جدول جو
- نیمه
- نیم، نصف چیزی، نصف آجر یا خشت
- نیمه
- نصف هر چیز (هر بیت را بدو نیمه باشد که در تحرکات و سواکن بهم نزدیک باشند)، پارچه ای که بوسیله آن روی خود را پوشند برقع، نصف ار خالق، نصفه آجر یا خشت. یا نیمه پسین. نصف موخر: (نیمه پسین از پیکر گاو) یا نیمه پیشین. نصف مقدم: (نیمه پشین از شکل ثور) یا نیمه دینار. نصف دینار، لب معشوق، بوسه. یا نیمه شب. نصف نصف یک ربع. یا نیمه نیمه نیمه. نصف نصف نصف یک هشتم. یا به دو نیمه شدن نصف شدن
- نیمه ((مِ))
- نصف هر چیز، پارچه ای که به وسیله آن روی خود را پوشند، برقع، نصف آجر یا خشت
- نیمه
- połowa
- نیمه
- половина
- نیمه
- половина
- نیمه
- অর্ধেক
- نیمه
- setengah
- نیمه
- ครึ่ง
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوالاندن بالنیدن پزامیدن (نمو دادن)
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام آور، نامور، کمان، نامی مازندرانی، علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج شاعر معروف ایرانی قرن چهاردهم
صفحه
ضمانت مخصوصی است از جان و مال که شخص ماهانه مبلغی به شرکت بیمه پرداخت می کند و در صورت اصابت به مال و جان شرکت مبلغ معینی پرداخت می نماید، اطمینان