جدول جو
جدول جو

معنی نیامرزیدن - جستجوی لغت در جدول جو

نیامرزیدن(لَ)
مقابل آمرزیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیازیدن
تصویر نیازیدن
درخواست کردن، خواستن چیزی که مورد احتیاج است
فرهنگ فارسی عمید
(غَ کَ / کِ)
مقابل آمرزیده. ملعون
لغت نامه دهخدا
(لُ)
نیامرزیدن. ناآمرزیدن. نابخشودن. مقابل آمرزیدن، به معنی غفران و مغفرت و عفو و اغتفار و رحمت. رجوع به آمرزیدن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ)
غیر قابل آمرزیدن. که از در آمرزش و غفران نیست. که قابل عفو و رحمت و آمرزیدن نیست
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ صَ)
مقابل آغازیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نیامرزیده. ناآمرزیده. نامغفور. غیرمرحوم. غیرمغتفر. نابخشوده. مقابل آمرزیده، به معنی شادروان و معفو و مغفور
لغت نامه دهخدا
(لُ)
مقابل ورزیدن. رجوع به ورزیدن شود
لغت نامه دهخدا
(لُ صَ)
مقابل آفریدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لَص ص)
نیارامیدن. مقابل آرمیدن. رجوع به آرمیدن شود
لغت نامه دهخدا
(لَضْوْ)
ناارزیدن. بی ارزش و کم بها بودن
لغت نامه دهخدا
(لَث ث)
ناچشیدن. نامکیدن. مقابل مزیدن. رجوع به مزیدن شود
لغت نامه دهخدا
(لَ صَ)
قصد و آهنگ نکردن. دست به طرف چیزی دراز ننمودن. (برهان قاطع) (انجمن آرا). مقابل یازیدن به معنی آختن و دراز کردن دست بسوی چیزی:
برآتش بنه خواسته هر چه هست
نگر تا نیازی به یک چیز دست.
فردوسی.
چو بخشنده باشی و فریادرس
نیازدبه تاج و به تخت تو کس.
فردوسی.
قدح ز اشتیاق تو بگریست خون
که دستی سوی او نیازیده ای.
سراج الدین قمری.
، نیفکندن و نینداختن، ناله نکردن. ننالیدن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ)
خواستن و درخواست کردن چیز لازم و ضرور. (ناظم الاطباء). مصدر جعلی است از نیاز + یدن. رجوع به نیاز شود، نگریستن. (ناظم الاطباء) ؟
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیازیدن
تصویر نیازیدن
قصد و آهنگ نکردن، نیفکندن
فرهنگ لغت هوشیار