جدول جو
جدول جو

معنی نیام - جستجوی لغت در جدول جو

نیام
غلاف شمشیر و خنجر، در علم زیست شناسی غلاف برگ یا گل
تصویری از نیام
تصویر نیام
فرهنگ فارسی عمید
نیام
(نُیْ یا)
جمع نائم است. رجوع به نائم شود
لغت نامه دهخدا
نیام
خواب، نوم، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)،
جمع واژۀ نائم، رجوع به نائم شود،
نوم، (منتهی الارب) (متن اللغه)، رجوع به نوم شود
لغت نامه دهخدا
نیام
غلاف شمشیر، (برهان قاطع)، غلاف شمشیر و کارد و خنجر، (انجمن آرا) (آنندراج) (از رشیدی) (از غیاث اللغات)، غلاف هرچیز، (از فرهنگ فارسی معین) :
برآورد شمشیر تیز از نیام
بدو گفت کای بدگهر پور سام،
فردوسی،
فرستادش اسبی به زرین ستام
یکی تیغ هندی به زرین نیام،
فردوسی،
کجا دیدی دو تیغ اندر نیامی
و یا هم روز و شب اندر مقامی،
فخرالدین اسعد،
دو تیغ به هم در یک نیام نتوان نهاد که نگنجد، (تاریخ بیهقی)، شمشیرها در نیام شد، (تاریخ بیهقی ص 399)،
که چند خسبید ای بی هشان که وقت آمد
که تیغ جهل همی در نیام باید کرد،
ناصرخسرو،
خنجرت را ز حنجر نادان بود نیام
اسب تو را ز دیدۀ شیطان بود نعال،
ناصرخسرو،
بدخو شدی ز خوی بد یار خود چنانک
خنجر خمیده گشت چو خمیده شد نیام،
ناصرخسرو،
هنگام حمله خواست که ناگه به ذات خویش
بی دست تو برآید تیغ از نیام تو،
مسعودسعد،
شمشیرهای مخالف از نیام برکشیده شود، (کلیله و دمنه)،
بدانسان که گوئی علی مرتضی
همی برکشد ذوالفقار از نیام،
سوزنی،
غم مرد را غذاست چو فارغ شد از جهان
خون تیغ را حلی است چو بیرون شد از نیام،
خاقانی،
تیغ نیام بفکند چون گه حشر تن کفن
راست چو صور دردمند از سرنای معرکه،
خاقانی،
ز تیر فلک تیغ چستی نداشت
چو من در نیام زبان عنصری،
خاقانی،
سلطان از سر کرمی که در طینت پاک او مجبول بود او را امان داد و شمشیر انتقام در نیام نهاد، (ترجمه تاریخ یمینی ص 25)، ندانست که نیامی گنجای دو تیغ ندارد، (ترجمه تاریخ یمینی ص 286)، تیغ ذلاقت زبان او نیام نشناختی، (ترجمه تاریخ یمینی ص 255)،
مصلحت توست زبان زیر کام
تیغ پسندیده بود در نیام،
نظامی،
جای دو شمشیر نیامی که دید
بزم دو جمشید مقامی که دید،
نظامی،
وهم دیدی که چون گذارد گام
برق چون تیغ برکشد ز نیام،
نظامی،
نبرد تیغش و اگر باشد
با همه خلق در نیام بود،
عطار،
تیغ مکاوحت با نیام کردند و هر لشکری در محل خود آرام گرفتند، (جهانگشای جوینی)،
تیغ برآر از نیام زهر درافکن به جام
کز قبل ما قبول وز طرف ما دعاست،
سعدی،
رها نمی کند این نظم چون زره درهم
که خصم تیغ تعنت برآورد ز نیام،
سعدی،
محال عقل است که ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام، (گلستان)، میان شمشیر، (دستورالاخوان)، میان و وسط تیغ و غیر تیغ را نیز گویند هرچیز باشد، (برهان قاطع)، به معنی وسط تیغ هرگز نیامده بلکه به معنی وسط هرچیز ’میان’ است نه نیام، (سراج اللغات) (فرهنگ نظام) (حاشیۀ برهان قاطع)، تعویذ، (برهان قاطع)، به معنی تعویذ ظاهراً تصحیفی است از پنام و چشم پنام یا بالعکس، (یادداشت مؤلف)، به معنی تعویذ پنام است به بای فارسی، (سراج اللغات) (حاشیۀ برهان قاطع)، چوب بن خیش که برزگر به دست گیرد وقت تخم ریختن، (از رشیدی)، چوب بن خیش که برزیگران در وقت شیار کردن بدان چسبند و زور کنند تا گاوآهن بیشتر به زمین فرورود و زمین را بیشتر بشکافد، (از برهان)، مقوم، (السامی) (از فرهنگ نظام) (از حاشیۀ برهان قاطع)، نیام چشم، پلک چشم، (یادداشت مؤلف)، جفن، (دستوراللغه) (ناظم الاطباء) : رسع، دردمندی نیام چشم، (منتهی الارب)، (اصطلاح گیاه شناسی) غلاف برگ یا گل، (لغات فرهنگستان)، قاعده بعضی از برگها و برگه ها یا گریبان که روی ساقه ادامه دارد و آن را کاملاً احاطه می کند مانند نیام گیاهان تیره گندم و دم اسبیان، (فرهنگ اصطلاحات علمی)، نوعی میوۀ خشک و شکوفا که از یک برچه تشکیل شده و پس از رسیدن به وسیلۀ دو شکاف طولی باز می شود، مانند میوۀ گیاهان تیره نخود، (فرهنگ اصطلاحات علمی)، رحم، زهدان، پی، عصب، بند و رفاده ای که بر عضو شکسته می بندند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نیام
غلاف شمشیر، کارد خنجر
تصویری از نیام
تصویر نیام
فرهنگ لغت هوشیار
نیام
غلاف، غلاف شمشیر و خنجر و غیره
تصویری از نیام
تصویر نیام
فرهنگ فارسی معین
نیام
پوشش، غلاف
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیام
تصویر پیام
(پسرانه)
الهام، وحی، پیغام، الهام، وحی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیشام
تصویر نیشام
(پسرانه)
نام فرشته نگهبان آذرخش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیام
تصویر تیام
(دخترانه و پسرانه)
در گویش لرستان به معنی چشمانم، بسیار عزیز و دوست داشتنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
(دخترانه)
حاجت، احتیاج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نظام
تصویر نظام
(پسرانه)
مجموعه قوانین یا قواعد یا سنن یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها نهاده شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیما
تصویر نیما
(پسرانه)
نام آور، نامور، کمان، نامی مازندرانی، علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج شاعر معروف ایرانی قرن چهاردهم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیات
تصویر نیات
نیت ها، قصدها، عزم ها، آهنگ ها، جمع واژۀ نیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغام
تصویر نغام
نفام، تیره رنگ، سیه فام، زشت و زبون، ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیام
تصویر قیام
برخاستن، ایستادن، به پا خاستن، جنبش، نهضت، در فقه ایستادن در نماز، کنایه از نماز
قیام کردن: برخاستن، به پا خاستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نظام
تصویر نظام
دستگاه سیاسی، حکومت مثلاً نظام شاهنشاهی، اصول و قواعدی که چیزی بر اساس آن ها نهاده شده است مثلاً نظام آموزشی، سپاه، ارتش، آراستگی، نظم، نظم، شعر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفام
تصویر نفام
تیره رنگ، سیه فام، برای مثال بخیزد یکی تندگرد از میان / که روی اندر آن گرد گردد نفام (دقیقی - ۱۰۳)، زشت و زبون، ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نایم
تصویر نایم
کسی که به خواب رفته، خوابیده، خفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیام
تصویر خیام
خیمه ها، چادرها، جمع واژۀ خیمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیرم
تصویر نیرم
دلیر، پهلوان، نریمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
حاجت، میل و خواهش، عشق و آرزو، تحفه و هدیۀ درویشان، نذری که برای گرفتن مراد و حاجت به کسی یا جایی بدهند
فرهنگ فارسی عمید
(اَنْ)
جمع واژۀ نوم. خوابها. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ تَ)
ادبار. مقابل آمد به معنی اقبال. (یادداشت مؤلف) : فلان کار آمد نیامد دارد. این علامت نیامد کار است. سرکه انداختن آمد نیامد دارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
میوه ای است که غلافی دارد مانند لوبیا. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیام
تصویر شیام
زمین نرم خاک موش، خاک نرم، سوراخ موش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایام
تصویر ایام
جمع یوم، روزگار، روزها، فصلها، مدتی از زمان، اوقات، عصر، مدت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیام
تصویر حیام
قصد کار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیام
تصویر خیام
خیمه، چادرها چادر دوز، خیمه دوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیام
تصویر پیام
خبر و پیغام، پیغامی که بوسیله مکتوب ادا کنند، رسالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیام
تصویر قیام
خیرش، خیزش، شورش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایام
تصویر ایام
روزها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نظام
تصویر نظام
دستگاه، سازگان، سامانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیاد
تصویر نیاد
طبیعت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
احتیاج
فرهنگ واژه فارسی سره