- نیا
- جد
معنی نیا - جستجوی لغت در جدول جو
- نیا
- جد، پدربزرگ، پدر پدر، پدر مادر
- نیا
- جد (اعم از پدر پدر یا پدر مادر) : (نبیره که جنگ آورد بانیا هم از ابلهی باشد و کاینا (ابلهی است و کانائیا. دهخدا)) (شا. لفا اق. 6)، جمع نیاکان
- نیا
- جد، پدر بزرگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
احتیاج
طبیعت
نیت ها، قصدها، عزم ها، آهنگ ها، جمع واژۀ نیت
حاجت، میل و خواهش، عشق و آرزو، تحفه و هدیۀ درویشان، نذری که برای گرفتن مراد و حاجت به کسی یا جایی بدهند
غلاف شمشیر و خنجر، در علم زیست شناسی غلاف برگ یا گل
غلاف شمشیر، کارد خنجر
نیا جد: (ایا شاهی که ملک تو قدیم است (قدیمی) از ادهاکا. نیاکت بوده پاک (در اصل: بردباک) از اژدهاکا) (دقیقی. لفا اق. 253 با تصحیح دهخدا)
جمع ناقه، ماده شتران
زن بلند و بالا، شتر بلند بالا
حاجت، احتیاج
گریه و زاری
جمع نیت
غلاف، غلاف شمشیر و خنجر و غیره
نیا، جد
حاجت، احتیاج، نذری که برای گرفتن مراد و حاجت به کسی یا جایی بدهند
گریه و زاری کردن، شیون کردن بر مرگ کسی، گریه و زاری، شیون
Necessity, Requirement
necessidade, requisito
necesidad, requisito
potrzeba, wymaganie
необходимость , требование
необхідність , вимога
behoefte, vereiste
Notwendigkeit, Anforderung
nécessité, exigence
necessità, requisito
आवश्यकता , आवश्यकता
প্রয়োজনীয়তা , প্রয়োজনীয়তা
kebutuhan, persyaratan