جدول جو
جدول جو

معنی نکوسیما - جستجوی لغت در جدول جو

نکوسیما(نِ)
خوش سیما. نکودیدار. زیباروی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیوسیما
تصویر دیوسیما
دیوچهر، دیوچهره، کسی که چهره و اندامش مانند دیو باشد
فرهنگ فارسی عمید
خوش سیما، زیبامنظر
لغت نامه دهخدا
(تُ)
شهری است در ژاپن که 97000 تن سکنه دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(وْ)
دیوچهر. که چهره ای چون دیو دارد. کریه المنظر:
ببرد از پریچهرۀ زشتخوی
زن دیوسیمای خوش طبع گوی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(نِ رَ)
نیکوسیرت. نیک روش. که سیرت او خوب و پسندیده است:
نکودل است و نکوسیرت و نکومذهب
نکونهادو نکوطلعت و نکوکردار.
فرخی.
نکودلی و نکومذهب و نکوسیرت
نکوخوئی و نکومخبر و نکومنظر.
فرخی.
بدین کریمی و آزادگی که داند بود
مگر امیرنکوسیرت نکوکردار.
فرخی.
نکوسیرتش دید و روشن قیاس
سخن سنج و مقدارمردم شناس.
سعدی.
نکوسیرت بی تکلف برون
به از نیک نام خراب اندرون.
سعدی.
گر آنها که می گفتمی کردمی
نکوسیرت و پارسا بودمی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
راتینج است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(نِ یَ)
نیکوسیرت. خوش اخلاق. (ناظم الاطباء) :
عیدش خجسته بادو همه ساله عید باد
ایام آن خجسته نهاد نکوسیر.
فرخی.
از مردمی برون است هرکو نکوسیر نیست.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیوسیما
تصویر دیوسیما
کسی که چهره واندامش مانند دیو باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکوسیرت
تصویر نکوسیرت
کسی که سیرت او خوب و پسندیده است
فرهنگ لغت هوشیار