جدول جو
جدول جو

معنی نکوسرشتی - جستجوی لغت در جدول جو

نکوسرشتی
(نِ سِ رِ)
نیکوسرشتی. نکوسرشت بودن. رجوع به نیکوسرشت و نکوسرشت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ رِ)
خوش فطرتی. خوش طینتی
لغت نامه دهخدا
(نِ سِ رِ)
نیک سرشت. نکوطینت
لغت نامه دهخدا
(نِ رَ)
نیکوسیرتی. نکوسیرت بودن. رجوع به نکوسیرت و نیکوسیرت شود
لغت نامه دهخدا
(سِ رِ)
خوش طینت. خوش فطرت. نیک نهاد. (یادداشت مؤلف) :
که نادان بدانجای خوار است و زشت
شه آنجاست درویش نیکوسرشت.
اسدی.
چه دیدی در این کشور از خوب و زشت
بگو ای نکونام نیکوسرشت.
سعدی.
بگفت آن خردمند نیکوسرشت
جوابی که بر دیده باید نوشت.
سعدی.
برش تنگ دستی دو حرفی نوشت
که ای خوب فرجام نیکوسرشت.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(سِ رِ)
خوش طینتی. نیکونهادی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیک سرشتی
تصویر نیک سرشتی
نیک ذاتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکو سرشتی
تصویر نیکو سرشتی
نیک ذاتی
فرهنگ لغت هوشیار
خوش باطن، نیکخواه، نیک سرشت، نیکونهاد
متضاد: بدسرشت
فرهنگ واژه مترادف متضاد