- نکه (فَ)
دم برزدن بر بینی. هه کردن بر بینی دیگری تا بوی دهان معلوم کند. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، شمیدن بوی دهان را. (از منتهی الارب) (آنندراج). بوییدن بوی دهان کسی را. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، (به صیغۀ مجهول) برگردیدن بوی دهان کسی از تخمه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، سخت گردیدن گرمی آفتاب. (منتهی الارب) (آنندراج) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
