جدول جو
جدول جو

معنی نکرس - جستجوی لغت در جدول جو

نکرس
به بزغاله و بره ی نارس و علیل اطلاق شود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نکره
تصویر نکره
بدقواره، در علوم ادبی ویژگی اسمی که برای مخاطب نامعلوم و مجهول باشد، ناشناخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارس
تصویر نارس
نارسیده، نرسیده، میوۀ خام، کال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نترس
تصویر نترس
بی ترس، بی باک، پردل، دلیر، دلاور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکرا
تصویر نکرا
دها، زیرکی، شدت، سختی، زشت، ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نورس
تصویر نورس
میوۀ نورسیده، تازه رس، نهال نازک، کنایه از نوجوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقرس
تصویر نقرس
ورم، آماس و درد شدید که غالباً در اثر پرخوری و حرکت نکردن و اختلال عمل کبد و بالا رفتن اسید اوریک خون و جمع شدن املاح در مفصل انگشت پا تولید می شود
فرهنگ فارسی عمید
(مُ کَ رِ)
به روی درافتنده و بر روی درآینده در چیزی. (آنندراج). آنکه بر روی درمی افتد و آنکه سرنگون میگردد. و آنکه خود را در چیزی می اندازد. (ناظم الاطباء). رجوع به انکراس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقرس
تصویر نقرس
ورمی است در مفاصل با درد، درد پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارس
تصویر نارس
میوه خام و نرسیده، بحد کمال نرسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نترس
تصویر نترس
گستاخ، دلیر، متهور، جسور، بی پروا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکره
تصویر نکره
ناشناسایی، غیر معرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکرا
تصویر نکرا
زیرکیدها، سختی شدت
فرهنگ لغت هوشیار
تازه رسیده تازه وارد، میوه تازه رسیده نوبر، نهال نازک، نوجوان: این جوان نو رسی شد وان نهال نوبری در بهشت ساحتت گر پیری آید با عصا. (وحشی. چا. امیرکبیر. 303)
فرهنگ لغت هوشیار
((نِ رِ))
مرضی است مزمن و غالباً ارثی که به شکل التهاب مفصل شست پا به طور ناگهانی بروز می کند، داءالملوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نورس
تصویر نورس
((نُ رَ))
نو رسیده، جوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکره
تصویر نکره
((نَ کِ رِ یا رَ))
ناشناس، غیرمعروف، انسان یا حیوانی که هیکل درشت و بدقواره دارد، اسمی را گویند که در نزد مخاطب معلوم و معین نیست. نشانه نکره در فارسی «ی» است که به آخر اسم می پیوندد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارس
تصویر نارس
((رَ))
کال، نپخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکره
تصویر نکره
ناشناس، خشن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نارس
تصویر نارس
Immature, Unripe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نارس
تصویر نارس
immature
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نارس
تصویر نارس
inmaduro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نارس
تصویر نارس
niedojrzały
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نارس
تصویر نارس
незрелый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نارس
تصویر نارس
незрілий , незрілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نارس
تصویر نارس
onrijp
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نارس
تصویر نارس
unreif
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نارس
تصویر نارس
imaturo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نارس
تصویر نارس
immaturo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نارس
تصویر نارس
अपरिपक्व , कच्चा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نارس
تصویر نارس
অপরিপক্ব , অপরিপক্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نارس
تصویر نارس
olgunlaşmamış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نارس
تصویر نارس
미성숙한 , 미성숙한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نارس
تصویر نارس
mchanga, mbichi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نارس
تصویر نارس
不成熟的 , 未成熟的
دیکشنری فارسی به چینی