جدول جو
جدول جو

معنی نکایت - جستجوی لغت در جدول جو

نکایت
گزند رساندن، کشتن یا مجروح کردن دشمن، پوست بازکردن زخم
تصویری از نکایت
تصویر نکایت
فرهنگ فارسی عمید
نکایت
جراحت و اذیت، مغلوبی، آسیب
تصویری از نکایت
تصویر نکایت
فرهنگ لغت هوشیار
نکایت
((نَ یَ))
جراحت، آزردگی
تصویری از نکایت
تصویر نکایت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حکایت
تصویر حکایت
داستان، سرگذشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکایت
تصویر شکایت
گلایه، دادخواست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
پایان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حکایت
تصویر حکایت
باز گفتن از چیزی، سخن نقل کردن، قول کسی را گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکایت
تصویر شکایت
گله کردن، درد دل کردن، نالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکایت
تصویر شکایت
گله کردن از کسی به دیگری، از جور و ستم یا رفتار و کار بد کسی نزد دیگری گله کردن یا ناله وزاری کردن، تظلم، دادخواهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
پایان، آخر، پایان امری یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حکایت
تصویر حکایت
داستان، سرگذشت، نقل کردن خبر یا سخن از کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنایت
تصویر کنایت
کنایه، در بیان، کلمه ای که غیر از معنی حقیقی خود، برای معنی و مدلول دیگری استعمال شود مانند کاسه سیاه و سیه کاسه، بخیل، خسیس، سخن مبنی بر طعنه، توهین یا ریشخند، گفتن لفظی یا سخنی که بر غیر معنی اصلی خودش به معنی و مدلول دیگری دلالت کند
فرهنگ فارسی عمید
کنایه: تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست گفتم کنایتی و مکرر نمیکنم. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکایه
تصویر نکایه
نکایت در فارسی پیروزی بر دشمن، کشتن زخم رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
عاقبت، آخر، غایت، پایان، حد، کرانه، سرانجام، تک، منتهی، ته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکایت
تصویر حکایت
((حِ یَ))
نقل کردن مطلب یا داستانی، داستان، سرگذشت، قصه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکایت
تصویر شکایت
((ش یَ))
گله کردن از کسی نزد دیگری، داد خواهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
((نِ یَ))
پایان، انتها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حکایت
تصویر حکایت
Anecdote
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکایت
تصویر شکایت
Grievance
دیکشنری فارسی به انگلیسی