جدول جو
جدول جو

معنی نکاز - جستجوی لغت در جدول جو

نکاز
(نَکْ کا)
ماری است بی دهان که به بینی گزد و دنب از سرش شناخته نشود جهت باریکی و آن خبیث ترین مارها است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قاموس اللغه) (از متن اللغه) (از المنجد). ج، نکاکیز، نکّازات
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیاز
تصویر نیاز
(دخترانه)
حاجت، احتیاج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نکاب
تصویر نکاب
بهله، دستکش چرمی که در قدیم شکارچیان به دست می کردند برای نگاه داشتن باز بر روی دست، نکاپ، نکاف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کناز
تصویر کناز
کاناز، قسمت انتهایی خوشۀ خرما که به شاخه چسبیده است، کنز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاز
تصویر نهاز
بزی که پیشاپیش گله حرکت کند، پیشرو گله، کنایه از پیشرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
حاجت، میل و خواهش، عشق و آرزو، تحفه و هدیۀ درویشان، نذری که برای گرفتن مراد و حاجت به کسی یا جایی بدهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عکاز
تصویر عکاز
نوعی عصا با سر آهنی نوک تیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکاح
تصویر نکاح
عقد زناشویی بستن، عقد ازدواج، زناشویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکاف
تصویر نکاف
بهله، دستکش چرمی که در قدیم شکارچیان به دست می کردند برای نگاه داشتن باز بر روی دست، نکاپ، نکاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکاپ
تصویر نکاپ
بهله، دستکش چرمی که در قدیم شکارچیان به دست می کردند برای نگاه داشتن باز بر روی دست، نکاف، نکاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکاز
تصویر رکاز
آنچه در معدن نهفته است از طلا، نقره و مانند آن، دفینه و گنج در زیرزمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکال
تصویر نکال
عذاب، عقوبت، سزا، اشتهار به فضیحت و رسوایی
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
سپری کردن آب چاه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نکال
تصویر نکال
عقوبت، سزا، رنج، عذاب
فرهنگ لغت هوشیار
آماس بنا گوش در شتر دستکش پوستی که میر شکاران بر دست کنند تا بتوانند بازو شاهین و جز آنها را در دست گیرند بهله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهاز
تصویر نهاز
ترس، بیم
فرهنگ لغت هوشیار
دستکش پوستی که میر شکاران بر دست کنند تا بتوانند بازو شاهین و جز آنها را در دست گیرند بهله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
حاجت، احتیاج
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نکته، از ریشه پارسی ک نکته ها خجک ها دیل ها جمع نکته. توضیح جمع} نکته {مانند} نقاط {اغلب (در تداول) بضم نون خوانده میشود ولی (در اصل) بکسر آن است. فیو می گوید: النکته فی الشی کالنقطه وال، جمع نکت و نکات مثل برمه و برم و برام و نکات بالضم عامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکاح
تصویر نکاح
زن کردن، تزویج، شوی کردن، ازدواج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکاف
تصویر نکاف
ورمی دردناک و کشنده که در بناگوش شتر یا حلق او پیدا می شود
فرهنگ لغت هوشیار
آگنده گوشت سخت اندام: مرد از ریشه پارسی گنجگر گنج اندوز بن و بیخ خوشه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
نوازش: از نواز شاه آن زار حنیذ در تن خود غیرجان جانی ندید (ندید)، (مثنوی. نیک. 541: 6)، در ترکیب بمعنی نوازنده آید: بنده نوازکوچک نوازگوش نوازمهمان نواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نماز
تصویر نماز
خدمت و بندگی، خدمتکاری، فرمانبرداری، پرستش، سجود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاز
تصویر نقاز
تورنگ دراز از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشاز
تصویر نشاز
بر آمده بلند، نا به جا، بیرون بیرون از آهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
چوبدست شبان، تخله کشیش، چوبدستی، چوب زیر بغل عصای چوپان عصای اسقف عصایی که در تفرج به دست گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکاز
تصویر عکاز
((عُ کّ))
عصا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کناز
تصویر کناز
((کَ))
بن و بیخ خوشه خرما. کاناز هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکال
تصویر نکال
((نَ))
عقوبت، عذاب، اشتهار به فضیحت و رسوایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکاف
تصویر نکاف
((نُ))
آماس بناگوش، آماسی است در بن زنخ شتر، بیماری ای است در حلق شتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکاح
تصویر نکاح
((نِ))
ازدواج، زناشویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکات
تصویر نکات
نکته ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نماز
تصویر نماز
نماژ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
احتیاج
فرهنگ واژه فارسی سره